«تهران هیچ چیز دارد» عنوان یادداشتی از مهران تمدن دربارهی تهران از نگاه یک پرسهزن است. نویسنده که سالهای زیادی از عمرش را در فرانسه گذرانده، برای کشف ایدهها و تجربههای جدید به تهران باز میگردد. از دید او، تهران شهری آشفته و مدام در حال تحول است، تغییراتی که ذهن او را فعال میکند. او در مدت سکونت خود در تهران به ایدههای زیادی در رابطه به تهران میرسد که برخی از آنها را در این نوشتار توضیح میدهد. برای مهران تمدن، تهران با همه تضادهایش انگیزه تجربه کردن و محک زدن خود برای شناخت دیگری را به وجود آوردهاست. از متن:
از سن ۱۲ تا ۲۸ سالگی در فرانسه زندگی کردم. سال ۱۳۷۹، بعد از ۱۶ سال، به ایران برگشتم و زندگی جدیدی آغاز کردم. قبل از بازگشت، در سالهای آخر تحصیلم خیلی اوقات احساس بیهودهگی میکردم، شهر پاریس ایده جدیدی به من نمی داد؛ همه چیز تمام شده به نظرم میرسید. بدون شک ساختمانهای دویست ساله و خیابانهای تاریخی شهر تا قرن های آینده همین شکل را نگه خواهند داشت. با این فضاها، با این خیابانهای شکل گرفته و پایان یافته شهر کاری میشود کرد؟…
بخشی از متن:
از سن ۱۲ تا ۲۸ سالگي در فرانسه زندگي کردم. سال ۱۳۷۹، بعد از ۱۶ سال، به ايران برگشتم و زندگي جديدي آغاز کردم. قبل از بازگشت، در سالهاي آخر تحصيلم خيلي اوقات احساس بيهودهگي ميکردم، شهر پاريس ايدة جديدي به من نمي داد. همه چيز تمام شده به نظرم ميرسيد. بدون شک ساختمان هاي دويست ساله و خيابان هاي تاريخي شهر تا قرن هاي آينده همين شکل را نگه خواهند داشت. با اين فضاها، با اين خيابان هاي شکل گرفته و پايان يافتة شهر کاري ميشود کرد ؟ علاوه بر اين پاريس به شهري نمايشي بدل شده است و معضل موزهزدهگي در حال نابود کردن آن است.
در چنين شهري، خلق کردن، تغيير دادن و به عبارتي تعبير نو کردن از دنياي اطراف، کار سادهاي نيست. از اين جهت، تهران بسيار متفاوت است. تهران شهري است آشفته و مدام در حال تحول؛ شهري که فکر و ايده ميدهد و به عمل تشويق ميکند. چون در اين شهر همه چيز قابل تعويض و تغيير است. جاي اتوبانها هم ممکن است روزي عوض شوند. حتي ساختمانهاي بلند و پرعظمت شمال شهر هم ممکن است روزي خراب شوند.
به نظرم براي خودِسازندههاي اين بناهاي عظيم هم قرار نيست اين برج هاي بلند شهر ماندگار باشند و قرنها را بگذرانند. احتمالاً برجسازان، تهِ ذهن خود ميگويند که ۴۰ سال ديگر اين برج «کُلنگي» ميشود و خرابش خواهيم کرد. خب اين ميتواند يک نقد باشد و در عين حال يک نقطة قوت. چرا که تهران را مانند بياباني ميکند که مي شود در آن دائماً خلق کرد و دنيايي جديد تجسم کرد.
پیشنهاد مطالعه: مقالهی «ماجراجویی در مرکز شهر» به قلم علیرضا رسولینژاد