تناظرها: مقایسه سه اثر هنری در گسترهی مدرنیسم
مقالهی «تناظرها: پیکاسو، ریلکه و فلینی» نوشتهی مراد فرهادپور و مازیار اسلامی به قیاس سه اثر هنری مدرن با موضوع مشترک میپردازد. دنبال کردن تناظر در تاریخ مدرنیسم حقایق مهمی را از دل تاریخ اندیشه مدرن بیرون میکشد. مقاله با مقایسهی یک تابلو از پیکاسو، شعری از ریلکه و فیلمی از فلینی به بررسی مفاهیم مشترک این آثار میپردازد. چارچوب مشترک برای مقایسه این سه اثر مفهوم سیرک در تمدن غرب است. مقاله ابتدا به وجوه چندگانه متافیزیک سیرک در تاریخ میپردازد. از خلال این بررسی بر تحلیل شخصیت دلقک متمرکز میشود. شخصیت دلقک از زمان یونان باستان تا سینمای کمدی، نقش مهمی در ادبیات مغرب زمین داشته است.
حال با این مقدمه به سراغ تحلیل نقش دلقک در آثار هنری مورد مطالعه میرود. فلینی چه تعبیری از دلقک در جهانبینی سینمایی خود عرضه میکند و این چه ارتباطی با دلقکهای آثار پیکاسو دارد؟ سینمای صامت راه سیرکها را در دوران مدرن پیش میگیرد. مقاله درباره نقش سینمای صامت و سیرک چنین میگوید: « سینمای صامت همچون سیرک، عرصهای بود برای به ریشخند گرفتن شخصیتهای بزرگ و مقتدر، آداب و ارزشهای مستمر و کل نحوهی زندگی فردی و اجتماعی». مقاله برای کشف ارتباطِ میان سیرک و سینمای صامت، زیباشناسی سینمای صامت را بررسی میکند. نویسندگان با ارائه مثالهایی از ادبیات و سینما و هنرهای تجسمی نقش مفهوم سیرک و ارتباط با سایر عرصههای فکری آن دوره را تبیین میکنند.
شاید بتوان گفت بهترین توصیف از ساختار هنر مدرن همان مفهومی است که شارل بودلر از تناظر ارائه میدهد.
نوعی رابطه نمادین یا تمثیلی میان عناصر گوناگون فرمال و محتوایی که عرصههایی سراپا متفاوت را به هم مرتبط میسازد. از خود ژانرها و رشتههای هنری گرفته تا تاریخ و طبیعت و زندگی روزمره و زیباییشناسی شهر مدرن. دنبال کردن تناظر حقایق مهمی را آشکار میکند. به سراغ سه اثر هنری از سه حیطه میرویم. نقاشی پیکاسو، شعر ریلکه و فیلم فلینی. پیوند اینها چگونه برقرار میشود؟ …