ترانسآوانگارد اصطلاحی است که اکیله بونیتو اولیوا منتقد ایتالیایی، آن را برای نامیدن و معرفی گروه کوچکی از نقاشان جوان هموطنش ابداع کرد. اعضای جنبش ترانسآوانگارد، پنج نقاش بودند. شامل: ساندرو کیا، انزو کوکی، میمو پالادینو، فرانچسکو کلمنته، نیکولا د ماریا. این نقاشان از سال ۱۹۷۷ هنگامی که انتزاعگرایی مینیمال و نیز انواع قالبهای غیرنقاشانه کانسپتچوال در اوج رواج بودند، در برابر آن موضع گرفتند و در مقابل دیدگاه آرته چیفرا را پیش نهادند، که رویکردی طرفدار نقاشی پیکرنما، بیانگر، رمزآمیز و نمادین با مضامین حسی و شخصی بود. در این مقاله اما اولیوا بیشتر به جزئیات این اصلاح میپردازد و با مثالهای سعی دارد تا این جنبش را بیشتر شرح دهد.
پیشنهاد مطالعه: مقالهی «ترانس آوانگارد نئواکسپرسیونیسم ایتالیا» به قلم فائقه بقراطی
بخشی از مقاله:
در دههی ۶۰ و در دورانی که هنر ناب نمایشی باب شد، هنرمند مواد و تکنیکهای تلفیقی را در چارچوبی مشخص و منسجم به کار گرفت و به این ترتیب، آثار برآمده به خودی خود به هدف اصلی کار بدل شدند. اما با هنر ترانس آوانگارد در دههی ۷۰، عرصه به هنر بازنمایی میرسد. و هنر جدید با توجه به خاستگاه پیدایش (این تفکر)، عدم قابلیت خود را در ایجاد نگرشی شخصی و جهانی را، که بر او نسبت داده میشده است، آگاهانه برملا میکند. «بازنمایی»، مفهومی است که هنر مورد بحث، بدان وسیله، وانمودهای نافرجامی را که در طول تاریخ، بر پایهی طراحی به نهایت انتزاعی بروز یافته، را مرور و مورد بررسی قرار میدهد. نهضت ناب آوانگارد همچنان بر این امید چشم فرو بسته است. هنرمند ترانسآوانگارد تردیدی موجه را بازشناسی میکند که به واسطهاش از بند باورهای خرافی، که بر هر سنت محافظهکار و محدودی گره خورده بود، رهایی یابد. بدین سبب نیز، (هنرمند ترانسآوانگارد یک نیهیلیست ــ به معنای مشخص نیچهای آن ــ است. رها از هر دیدگاه قطعی که مرجعی را دنبالهروست. چراکه اکنون درگاه تمامی منابع بر او گشوده است. هنرمند ترانسآوانگارد از نشانههای مرسوم افسردگی که در دوران بیانگیزگی و سردرگمی، آدمی را دچار میکند، رها گشته است. و همین ویژگی سبب میشود تا بر افسردگی خود فائق آید و به سرچشمهی روان و جوشان انگیزش بازگردد.