جواد مدرسی صدا و سیما ۱۳۸۴

تجربه‌ی تهران/ یادداشت سردبیر

 

تهران را در ذیل کدام مفهوم، کدام محور، کدام سؤال اصلی ببینیم؟ می‌خواهیم از چه زاویه‌ای و با چه ابزار تئوریکی به تهران نگاه کنیم؟ اینها سؤالاتی است که از یک سال پیش، فروردین ۸۹، که تصمیم گرفتیم شماره‌ای به نام تجربه تهران منتشر کنیم، به دنبال جوابش بوده‌ایم.

از میان گفتگو‌ها و پیشنهادها اگرچه نتیجه مشخصی حاصل نشد و به مفهومی به عنوان مفهوم مرکزی نرسیدیم در عین حال می‌شد محورهای مشترکی پیدا کرد: کتاب تجربه مدرنیته در ذهن همه مان بود و رهیافت قرائت تهران به مثابه یک متن که رویکرد اصلی آن کتاب در مواجهه با شهرهای مختلف است، برای ما وسوسه کننده و جذاب بود. روی بازنمایی‌های هنری از شهر شامل عکس، نقاشی، فیلم و حوزه ادبیات تأکید داشتیم. اینکه آثار نقاشی و عکاسی، خود به مثابه قرائت‌هایی از شهر قابل عرضه هستند. یعنی از همان ابتدا تصویر و متن را دوشادوش هم می‌دیدیم در پیشبرد هدف مجله؛ رویکرد ثبت تهران امروز هم که با نرخ بالای تغییرات و ساخت و سازها ممکن است تا پنج سال دیگر چیزی ازش نمانده باشد، مورد توافق بود.

اما در نهایت این خود موضوع تهران بود که “انفجار”،”قطعه وارگی” یا به تعبیر گویای محمد رضایی راد “فراپاشیدگی” اش را به عنوان یک ایده مرکزی به ما تحمیل کرد.

گستردگی موضوع می‌طلبید که در انتخاب نویسندگان، گروه‌های مختلف لحاظ شوند. نه تنها هنرمندان حوزه‌های تجسمی، بلکه نویسندگان ادبی، فلسفه گران و پژوهشگران حوزه های اجتماعی هم دعوت شدند و انتظارات مجله از شماره تهران با آنها در میان گذاشته شد. متون مندرج در این شماره (اعم از متون ادبی و تصویری مثل عکس و نقاشی) حوزه های مختلفی مثل تجارب شخصی، نوستالژی، اندیشه ورزی، نگاه انتقادی، پرسه گردی، بازنمایی و ثبت را شامل می شوند.

از میان ایده های به سرانجام رسیده در این شماره می شود به نظرسنجی “تهران بازی” اشاره کرد با الهام از یک بازی جمعی که توضیح مفصل‌ترش بماند برای جای خودش؛ “تهران در مطبوعات” سیری است در زندگی پنهان تهران، بیشتر از نوعی که در صفحات لایی مطبوعات دیده می‌شود نه صفحه‌های اول و خبرهای گل درشت سیاسی. در بخش‌”خانه ها و زندگی ها” ـ که خواهید دیدـ تصمیم داشتیم شیوه های مختلف زندگی در تهران را از طریق نگاه به وسایل و لوازم خانه تهران‌نشینان ارائه کنیم. هرچند نمی‌توان ادعا کرد که آنچه در این شماره ارائه می‌شود شیوه‌های مختلف زندگی در تهران را پوشش می‌دهد، اما صفحاتی دیدنی است و حرفی برای گفتن دارد.

این شماره، از نگاه‌هایی به وضعیت اکنون آغاز می‌شود، به مباحث نظری‌تر و انتقادی‌تر می‌رسد و در فضایی نوستالژیک و نگاهی به تهران گذشته به پایان می رسد.

معتقدیم این شماره مجله در حکم پله‌ای است که می‌شود روی آن ایستاد. پله بعد شاید ارائه نظریه جامع‌تری باشد درباره تهران براساس دیدگاه‌هایی که اینجا گرد آمده. شاید ارائه آثاری باشد دقیق‌تر و پوشاتر از آنچه که تا به حال از این شهر بازنمایی شده و شاید رسیدن به یک زندگی آگاهانه تر باشد از طریق دیده شدن شهری که برای ساکنانش تاریک و نامرئی است.

اما نکته آخر. وقتی می‌گوییم تهران منظورمان دقیقاً کجاست؟ کدام یک از قلمروهای مردم تهران؟‌ براساس یک پژوهش آماری که سال ۱۳۸۴ در مؤسسه پردازش و برنامه‌ریزی شهری انجام شده قلمروهای فرهنگی و اجتماعی مردم تهران به پنج قلمرو قابل تقسیم است. مشروح این دسته بندی را در مطلب” قلمروهای مردم تهران” بخوانید. اما قبل از ورود، به مستطیل قرمز نقشه روبرو نگاه کنید. این مستطیل را می‌شناسید؟

مستطیل قرمز در نقشه فوق محدود است به خیابان انقلاب و امتداد خیابان آزادی از جنوب‌، خیابان پاسداران از شرق و بزرگراه اشرفی اصفهانی از غرب. این قلمرو شامل کل مناطق ۲و۳و۶و۸ و قسمتی از مناطق ۱و ۵ شهرداری است. شامل تمام گالری‌ها، بیشترین تعداد سینماها، کتابفروشی‌ها، کافی شاپ‌ها و دیگر مراکز فرهنگی؛ تمام نشریات در این مستطیل منتشر می‌شوند. آیا می‌شود گفت فقط درباره این مستطیل می‌نویسند؟ آیا می‌توانیم امیدوار باشیم مطالب این شماره بخشی هم در قلمرو سبز، آبی یا زرد خوانده شود؟ یا بهتر است عنوان این شماره را تغییر دهیم به تجربه تهران قرمز؟ یا تجربه یک مستطیل!؟ یا حتی “مستطیل‌نشینان از مستطیل می‌گویند…” چطور است؟!

مطالعه‌ی برخی از مقالات این شماره:

در پایتخت، خبری نیست که قابل نوشتن باشد : هدا اربابی

خطِ ۱۱ : مینا بزرگمهر، هادی کمالی‌مقدم

باشگاه بانک سپه : صفی یزدانیان

داستان بلوار : امیرحسین خورشیدفر

از این جا تا به شمرون تا به تجریش… : شرمین نادری

صبح جمعه با شما : شادی ملک

تهران، شهر ای کاش می‌توانستم :مسعود بهنود

سبد خرید ۰ محصول