بند بازی بین ادبیات سنتی اسپانیا و مدرنیته / گفت‌وگو با کارلوس سائورا / فرناز جورابچیان

بخشی از متن:

کارلوس سائورا:من همیشه احترام زیادی برای لوئیس بونوئل قائل بوده‌ام در شهر مادرید در اسکوالا دوسین حول‌و‌حوش سال‌های ۱۹۵۳یا۱۹۵۴ تقریبا هیچکس علاقه‌ی چندانی به بونوئل نشان نمی‌داد در حقیقت مردم به او کوچکترین توجهی نمی‌کردند و او را به عنوان کارگردانی کم‌اهمیت دیوانه و مضحک می‌شناختند ارنستو کیمنز کابالوو یک نسخه از سگ آندلسی در اختیار داشت و آن‌را در اسکوالا به عنوان نمونه‌ای عجیب از سینما‌ی تجربه‌گرا که در فرانسه مورد تحسین و تمجید قرار گرفته بود نمایش داد من سرزمین بی‌نان را هم دیدم که به نظر من فیلم بسیار درخشانی بود یک شگفتی به تمام معنا و به غایت افشاگرانه اما فکر می‌کنم خیلی‌های دیگر تنها شناختی اندک و سطحی از بوئول داشتند البته در این میان یک استثنا هم وجود داشت و آن روزه فرانسیسکو آراندا بود، باید تاکید کنم که زمانی که لوئیس بونوئل فیلمساز گمنامی بود آراندا در زمینه‌ی آثار او استاد بود و باید اضافه کنم که دوستی آراندا با خانواده‌ی بونوئل از مدت‌ها پیش شکل گرفته بود.

آیا اسکوالا عصر‌طلایی را هم نمایش داد این کارگردان آراگونی در دوران پس از جنگ به چه جایگاهی رسید

سائورا:سکوالا آن فیلم را نداشت به هر‌حال آن فیلم شناخته نشده بود آراندا بونوئل را کشف کرده بود اما کسی پیگیر قضیه نبود حقیقت این است که بونوئل بیشترمضمون یک داستان بود و داستان‌ها هم بیشتر سعی می‌کنند سرگرم کننده باشند تا واقعی وقتی او به اسپانیا آمد با استقبال چندانی مواجه نشد من اکران فیلم او را در اسکوالا دوسین به خاطر دارم یکی از فیلم‌های بونوئل که بسیار از آن لذت بردم هر‌چند بیشتر افرادی که آنجا حضور داشتند از فیلم خوششان نیامده‌بود در آن زمان، حواس‌ها بیشتر روی رئالیسم معاصر یا نئورئالیسم ایتالیا متمرکز بود بازگشت به رئالیسم پس از گفت‌و‌گوی معروف بین باردم و برلانگا در سالامانکا به اوج خود رسید همه‌ی تلاش‌ها متوجه ساخت تصویری بی‌نهایت واقع‌گرایانه از اسپانیای معاصر بود و اسپانیای لوئیس که به وضوح تخیلی و ساختگی بود این قالب را شکست.

سبد خرید ۰ محصول