امروزه طراحان نحوهی خواندن پیامهای نوشتاری از سوی مخاطبان را مورد توجه قرار داده و تمهیدات دیداری بسیار كارگشایی یافتهاند. همچنین آنها قوانین پذیرفتهشده و تخطیناپذیر طراحی را به كمك شیوههای جدید به چالش كشیدهاند؛ شكستن این قوانین، برداشتِ ما از كتاب و متن را به عرصههای گوناگونی كشانیده است. علاوه بر این، طراحی تجربی نیز بسیاری از تصورات ما را مبنی بر روشهای طبیعی خواندن به مبارزه فراخوانده است. این رویكرد در اصطلاح كلی «ساختارشكنانه» نامیده میشود و امروزه بیش از هر زمان دیگری تصور ما را از مقولهی خوانایی دگرگون كرده است. ازاینرو در بسیاری از این آثار، لزوم درك محتوا از سوی مخاطب و نیاز او به برقراری ارتباط نادیده گرفته میشود. در اوراق چاپی گرایش به چنین رویكردی مقدمات بروزِ آشفتگی دیداری۱ را فراهم میآورد و بیش از آنكه بر مسئولیتهایطراح برای برقراری ارتباط با مخاطب تأکید داشته باشد،نمایشدهندهی تكنولوژیهای جدیدی است كه از سوی طراحان مورد استفاده قرار میگیرد. چنین رویكردی بر ارزش واقعی انتقال پیام و اهمیت شكلگیری ارتباط هالهای از ابهام میگستراند و پیوند طراحی گرافیك را با نظریههایی همچون زبانشناسی و ارتباطات كمرنگ میكند.
اما آنچه مورد توجه این مقاله قرار گرفته در نقطهی مقابل چنین رویكردهای بازیگوشانهای است: بررسی چگونگی طراحی حروف متن. این مقاله در نظر دارد ساختار حروف زبان فارسی را طبق الگوهایی بررسی كند كه برای شناسایی ساختار حروف زبان انگلیسی از آنها استفاده میشود؛ اما در مواقع لزوم، برای شناسایی دقیقتر ساختار حروف زبان فارسی، به تعریف الگوهای جدید و سازگار با حروف این زبان اقدام خواهد كرد. بیشك آموختن از ژرفای نگاه طراحانِ حروفِ انگلیسی، مسیر طراحی حروف فارسی را نیز هموار خواهد ساخت. به یقین همهی طراحان از روندهای اصلاحطلبانهای كه با روحیات جامعهی مدرن سازگار باشد، استقبال میكنند و تمامی تلاش خود را برای اصلاح این رسانهی ارتباطی بهكار میگیرند.
طراحان حروف زبان انگلیسی بیش از آنكه توجه خود را به تظاهرات و رونمایههای تایپوگرافی معطوف كنند، به دو مسئلهی بنیادین توجه دارند. این دو مسئله كه اساس این مقاله نیز بر آنها استوار است، legibility و readability نام دارند. معادل برگزیدهی هر دو اصطلاح در زبان فارسی به اشتباه «خوانایی» گذارده شده است، اما معادل برگزیدهی آنها در این مقاله عبارت است از «قابلیت تشخیص» برای اصطلاح legibility و «خوانایی» برای اصطلاحreadability . اساس هر دو اصطلاح بر پایهی مشروعیت قلم و مشروعیت تایپوگرافی است. این دو اصطلاح به كاوش دربارهی دو جنبهی متفاوت از حروف میپردازند كه در برقراری ارتباط و تأثیرگذاری نقش اساسی دارند. «قابلیت تشخیص» اصطلاحی است برای توصیفِ وضوح قلم و «خوانایی» اصطلاحی است برای توصیف وضوحِ متن. گرچه هر دو اصطلاح مربوط به یك حوزه مشابه است اما دو جنبهی متفاوت از وضوح را در بر میگیرند. «قابلیت تشخیص» به توصیف طراحی قلم میپردازد، درحالیكه «خوانایی» به توصیف چگونگی تنظیم و چیدمان قلم در صفحه میپردازد. چنانچه هریک از اصطلاحات به طور دقیق و در جای خود مورد استفاده قرار گیرند، در توصیف و نقد قلم یاریمان میرسانند.
تایپوگرافی هنر و تكنیك چیدمان حروف، طراحی حروف، و اصلاح حروف است. چیدن و مرتبكردن حروف شامل انتخاب نوع قلم، اندازهی قلم، میزان كشیدگی حروف، فاصلهی میان كلمات و سطرها، تنظیم فاصلهی میان مجموعهای از حروف و تنظیم فاصلهی میان حروف جفت هم است. طراحی حروف شامل طراحی مجموعهی كامل یا غیركاملی از حروف الفباست كه به دنبال نیاز به برقراری ارتباط با مخاطب شكل میگیرد. اصلاح حروف نیز همانند دیگر عرصههای علوم انسانی، گامهایی برنامهریزیشده و هدفمند برای اصلاح دستاوردهای پیشین است. اصلاح حروف طراحیشده زمانی میتواند سودمند باشد كه عدهای از متخصصانِ حرفه، در قالب یك گروه پژوهشی، به شناسایی هویت و قابلیتهای قلم پردازند و تمامی زیر و بمهای آن را برای دستیابی به ایدههای كاربردی مورد شناسایی قرار دهند. تایپوگرافی به كمك اِملای درست، زبانشناسی، ساختار كلمه، واژهشناسی، آواشناسی و … ساماندهی میشود.