ثمیلا امیرابراهیمی نخستین کتابِ نقاشی ـ متناش را که شکل نوآورانهایست از همامیزی نقاشی و متن، در سال ۱۳۸۳ منتشر کرد و تا به امروز پنج کتاب در این ساختار ِتصویری ـ روایی چاپ کرده است؛ یعنی یک دایرهی کامل از ژانری بینارشتهای که با نوعی آشناییزدایی از عناصرِ مشابه این ترکیب به انجام رسیده است. در این یادداشت، مهری بهفر به پنجگانههای ثمیلا امیرابراهیمی از زاویهی تلاقی متن و نقاشی و بازتبدیلِ آن به متنی جدید نگریسته است.
برای دریافت مقاله روی گزینهی خرید کلیک کنید.
بخشی از متن:
نقاشی در نسخههای خطی همیشه به خواست سفارشدهندهی کتاب، کسی در حد تمکّن پادشاه، در پیوستگی و رابطهی تنگاتنگ با روایت ادبی شکل میگرفت. نقاش در سنت تصویرسازی نسخههای خطی اولین مفسّرِ متن بود که« با یافتن رمزهایی در متن و مراجعه به سفارشدهنده، رویدادهای متن را با رویدادهای زندگی سفارشدهنده تطبیق میداد. به این ترتیب، نقاش در مرحلهی تصویرسازی از معرفت و رمز اعطا شده به سفارشدهنده آگاه میشد، آن را درک میکرد و در مینیاتور به آن صورت خارجی میداد.» (نظرلی، ص۳۲). به این ترتیب میتوان گفت نقاش، به ویژه در مکتب تبریز، « موضوع ادبی را به موضوع تاریخی ربط میداده، و مجموعه مینیاتور دست کم دارای دو رمز بوده است… این مسئله به نقاش اجازه میداد رابطهی فرازمانی و فرامکانی بین موضوع منعکس شده در اثر ادبی و رویداد سفارشدهندهی نسخه را نشان بدهد. مجموعه مینیاتور، آشکارا نظام رمزها را به کمک چیزهایی که خواندن متن ادبی ایجاب میکرد، نشان میداد و به این ترتیب، نقش ضروری لغتنامه را در ترجمه ایفا میکرد.»(همان).
نقاشی ـ متنهای امیرابراهیمی با گونهای شالودهشکنی از شیوهی سنتی همراهی متن و نقاشی، در عین تداعی آن ، با رویکردی خاص پدید آمده است. رویکرد خاص او به مقولهی هنر و جایگاه آن در پسِ پشتِ تکنیک و سبکِ او در نقاشی، و روشی که در گزینشِ متن یا متنیابی برای تصویر پیش گرفته است، شاخص تفاوت و تمایز کار اوست.
در این نقاشی ـ متنها رابطههایی تودرتو از چند لایه رابطه پدید آمده که فقط سطحی از آن یادآور رابطهی متن ادبی و مینیاتور و رویدادهای ادبی و تاریخی در نسخههای خطیست. در این آثار با حذف سفارشدهنده و حضور کامل هنرمند، روابط، نشانهها و رمزهای درونیتر و گستردهتری ناظر است بر ایجاد سطوحِ زمانمند و مکانمندِ اثر با سطوح فرازمانی و فرامکانیاش: رابطهی تصویر با دنیای بیرون، رابطهی تصویر و متن در کلیتِ خود و زاویهای که با جهانِ بیرون و در بازتابِ آن شکل میدهند، رابطهی متنهای برگزیده در نقاشی ـ متنها با درونمایهی کتابی که متن از آن انتخاب شده و رابطهی تصاویر با آن کتابها و … .
امیرابراهیمی در مقدمهی هزار تو نوشته است: « اینگونه استفاده از نوشتار و متن برای القاء مفاهیم مختلف را شاید بتوان “متنیابی برای تصویر” نامید که نقطهی مقابل” تصویرسازی برای متن ” ، یعنی حرکت معکوس سنتی است که در تاریخ هنر گذشتهی شرق و غرب سابقه داشته است… در شرایطی که برای تکان دادن و متأثر کردن مخاطب از غریبترین و گاه شنیعترین تجربهها در آفرینش هنری استفاده میشود( و باز هم راهی به قلب او باز نمیشود)، چرا از آن یار آشنا، اما طرد شدهی نقاشی، یعنی ادبیات برای ارتباط گرفتن با مخاطب، برگزار کردن نمایشگاه نقاشی، یا تألیف کتاب هنری سود نبریم؟ »(همان)
طرح پرسش در برابر احکام مکاتب هنری و به چالش کشیدن تابوسازی ایسمها، به سود بالا بردنِ توانشِ بیان و قابلیتِ انتقال آنچه گفتناش برای هنرمند ضرورت دارد، از هنرمندی برمیآید که، به دور از ویژگیهای نارسیسیستی، برای او ضرورت بیانِ مؤثرِ آنچه گفتناش را ضروری میداند فرادست اقتضائات هر ایسمی قرار گرفته باشد.
دیگر اینکه متن در این کتابها، نه به شکل خوشنویسی به کار رفته و نه جنبههای بصری و نمادین کلمه مورد نظر بوده است، بلکه معنا و مضمونِ متن، در جهت بازروایی ِکلیتِ درونمایه و تفکر درونی ِ تصاویر مد نظر بوده و برگزیدن متن هم به این مناسبت صورت گرفته است.