موافق حال و روز یک جامعهی مردسالار که همواره میکوشد خود را جدیتر از آنچه که هست نمایش دهد، اسناد تاریخی ایران بهطور معمول شامل یادداشتها، خاطرات و نامههای «مردان بزرگ» سیاست و فرهنگ و ادب میشود. از اینگونه اسناد زیادند و رو به افزایش. اما چیزی که کم است و کمتر منتشر میشود، اسناد مربوط به زندگی روزمرهی زنان و دختران جوان نسلهای گذشته است. یکی از این زنان «طلیعه»، خویشاوند ماست. در این مقاله ثمیلا امیرابراهیمی به سراغ جعبهی نامهها و کارتپستالهای طلیعه (فخر ایران) خطیر رفته است.
به اعتقاد امیرابراهیمی، بیشتر نوجوانان امروز از تجربهی زیبای نامهنگاری روی کاغذ و گذاشتن آن در پاکتی مناسب و رفتن به پستخانه و تمبرزدن روی پاکت و انداختن آن در جعبهی پست بیخبرند. نامهنویسی به سبک قدیم تمام لطفش به این بود که نامه سر فرصت و به اندازههای عجیب بزرگ مثلاً گاهی هجده یا حتی سی صفحه در یک یا چند نوبت نوشته میشد. این نامهها را قرار نبود کسی جز مخاطب واقعی آن بخواند. خصوصی بود و موقع نوشتن، مثل زمان خلق یک اثر هنری، تمام تمرکز نویسنده بر کار خود و گفتگو با آن تنها موجودی بود که باید آن را میخواند. شاید همیشه در پشت یک نامهی اصیل این خواستهی قلبی نویسنده وجود دارد که به مخاطب میگوید: این نامه فقط برای توست. به کسی نشانش نده! البته شاید آدمهای معروف از این حکم مستثنی باشند. چون میدانند که نامهها و یادداشتهای خصوصیشان بعد از مرگ آنها همچون ورق زر ارزشمند میشود.
بخشی از مقاله:
در این جعبه که من سالهاست آن را چون گنجی بیقیمت و بیفایده حفظ کردهام چیزهای جالبی دیده میشود. کارنامهها، نامههای همشاگردیها و دوستان و بستگان طلیعه، طومارهای دستنویس دعا، دفترچههای یادداشتی که گاه چند گل خشک یاس از آن لای اوراق آن فرو میریزد، و یک دفتر کوچک با دو نامهی یادگاری از دوستان طلیعه. داشتن و دستبهدست کردن این دفترها در مدارس دخترانهی قدیم رسمی زیبا و متداول بود. این دفترها با سلیقهی خاص هر دانشآموز تزئین میشد و میان دوستان او میچرخید و از نامه و عکس و کارتپستال و عکسبرگردان پر میشد. دفتر پر و پیمانتر به معنای محبوبیت بیشتر دارندهاش بود. و چون درآن زمان عهد وفا به دوستی تا آخر عمر، بسیار مهم و تقریباً یک موضوع ناموسی بود، نگهداری این دفترها نیز یک وظیفهی اخلاقی و معرفتی شمرده میشد.
بهجز اینها، در صندقچهی چوبی طلیعه چند دسته کارتپستال با موضوعات متنوع وجود دارد. تصاویر سیاه و سفید از هنرپیشههای معروف آمریکایی آن زمان، کارتونها یا نقاشیهای خامدستانه از طبیعت و گلهای زیبا، و دستهی بزرگی از عکسهای زیبای سیاه و سفید که همه با دست رنگآمیزی شدهاند. این عکسها منظرههای بهاری، گربههای ملوس، کودکان شیرین، عروس و دامادها و عشاق زیبا و عشقهای رؤیایی را نشان میدهند.
در این تصاویر همهچیز زیباست. همان زیبایی کلیشهای و تغییرناپذیر خیالات معصومانهی دختران جوان طبقهی مرفه نزدیک به یک قرن پیش. امروز این نوع کارتپستالها جزیی از محصولات کیچ سانتیمانتال و رمانتیک سدهی گذشته بهشمار میآید. کلیشههای تصویری کارتپستالها با کلیشههای ادبی نوشتههای دختران مدارس، یعنی انشاهای دبیرستانی، یادداشتها و نامههای ایشان کاملاً همگون است. بدون شک، تولید انبوه و مصرف جهانی این کارتها، عکسها، فیلمهای سینمایی و رمانهای ادبی که کالاهای فرهنگی اروپایی و امریکایی به شمار میرفتند، نقش بزرگی در کاشتن ایدهی عشق و ُرمانس در قلب و مغز دختران جوان ایرانی داشت. از این گذشته، برای طلیعه و دوستانش ورود به مدرسهی فرانسویزبان ژاندارک ارتباط این دختران با سرزمینهای دور و رؤیایی را ممکنتر کرد.
در صندقچهی طلیعه، بیشتر نامههای بیتاریخ دوستان و همکلاسیهای او به احتمال زیاد به سالهای میان ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۳ برمیگردد. از آن جمله نامههای ماهسماء فرمانفرماییان، و برخی نامههای افسر و حمیده دیبا احتمالاً به دورهی اول تحصیلات متوسطهی طلیعه مربوط است. بعد از گذشت هشتاد سال، این نوشتههای ساده و کودکانه در زمرهی اسناد تاریخی قرار میگیرند و از دیدگاههای مختلف جامعهشناسی، زبانشناسی، و سبکشناسی ادبی و هنری ارزشمند و قابل بررسی هستند.