بخشی از مقاله:
ابوالقاسم سعیدی از مهمترین نقاشان پنجاه سال اخیر ایران است. وقتی کارش را شروع کرد که نسلی از هنرمندان پیشتاز، معنای تازهای را در این عرصه جستجو میکردند که ترکیبی بود از جهان انسانی مدرن، که همچنان در تداوم فرهنگی کهنسال و متفاوت قرار داشت. معنایی داشت کشف و حفاظت میشد که با سود بردن از زبانی جهانی و بدون مرز و بینیاز به ترجمان، میتوانست گسترش پیدا کند و ذهنیت ایرانی معاصری که متساویاً دغدغههای گذشته و حال و آینده را داشت شکل دهد. سعیدی در این میان، باغ بهشتی را که تصویر آن سعی همیشگی و آرزوی نهانی نقشان بزرگ ایران در این هزار و اندی سال بود برگزیده به جهان مادی ساختهی دست انسان اعتنای چندانی نکرد و در تصویرگری باغها و درختان ملکوتی پر پیچ و تاب و سر بر آسمان سائیدهی آنها، و در دسته گلهای جدا مانده و بریده شده از اصل که نماینده و نمایشی مختصر، اما دلپذیر، از آن حیطهی شاعرانه و زیبای نباتی و منشاء گیاهی لایزالشان بودند، بیش از پنج دهه دوام ورزیده و یکسره این ترانهی مکرر، اما هر بار پر طراوت و عطرآگین، را زمزمه کرد.
آثار ابوالقاسم سعیدی را باید در متن جهانبینی و اشراقی که خاص اوست تماشا کرد و این اشراق، که حاصل کشف و شهود فردی و خاص اوست، بینیاز به هیچ ادای شرقینمایی و یا بهره بردن از شکلهای نمادین فرسوده و دستمالی شدهی رایج همان سالها. و همین سالها – عمیقاً بازگوکنندهی معنایی است که از جان مشترک هزاران سالهی ما حکایت میکند. باغ ملکوت نگارگری ظریف و فخیم قرون و اعصار گذشتهی ما در قالب و جامه و حیاتی تازه، دوباره در آثار رنگ و روغن و گواش او سر برمیآورد و در عین حالی که در هیچ جای نقاشیهای او ردپایی از تقلید و بازسازی درختان نگارگریها یافت نمیشود، اما این شاخهها و برگهای درهم تنیدهی پرانحنا، این منحنیهای خیالانگیز و این انبوه برگهای خلاصه شده در دوایر متحدالمرکز – هر کدام خورشیدی تابنده و رنگینیاند که کار را در غنایی کممانند غوطه میدهند – خبر از جایی میدهند که همچنان آشناست و جان جدا افتاده از نیستان ما را، که سیصد سال در رخوت و فراموشی مانده بود، دوباره بیدار و همراه میکند. ابوالقاسم سعیدی، رستاخیز و عمر دوبارهی روح شریف – اما کدر ماندهای – را بشارت می دهد؛ بسیار شاعرانه، بسیار زیبا، و بسیار لطیف و خاص کار میکند. مانند هر استاد بزرگ به حاصل رسیدهای ابایی ندارد که در چند دههی پیاپی، شیوهی فراهم آمدهاش را تکرار کند و بسط دهد. دستاوردی دارد که هر قدر هم مکرر کار شود، همچنان حدیث مکرر است و هر بار مواجههی با آن، لذت و طراوت عمیق و بیحدی به بینندهاش میبخشد و جایگاه اصیل و بلند و خاص آن را یادآور می شود.
.
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «ابوالقاسم سعیدی»