بخشی از مقاله:
سنت و مدرنیزاسیون در فرهنگ ژاپنی؛
در ژانویه سال ۱۸۶۸، در طی یک کودتا در ژاپن حکومت دیکتاتوری توکوگاوا (Tokugawa) سرنگون شد و بدین ترتیب عمر رژیم فئودالی کهن پایان پذیرفت و امپراطور قدرت کامل را به دست گرفت. او نام «می جی»، یا «حکومت روشن شده» (Enlightened Rule) را برای سلطنت خود برگزید و کودتا، احیاء میجی نامیده شد. دوران مدرن در ژاپن در سال ۱۸۶۸ و با شروع دوره احیاء میجی آغاز میشود.
دوره «میجی» با حال و هوای بازگشت به سرچشمههای سنت آغاز شد اما در عمل دوران چهلوچهار ساله حکومت «میجی»، شاهد بیرون آمدن ژاپن از پیله انزوای تحمیلی توسط حکومت قبلی و تبدیل شدن این کشور به یک قدرت جهانی بود. نظام طبقاتی کشور در حال همسطح شدن بود تا «مردمان بااستعداد» بتوانند به مقامهایی متناسب با توانائیهای خود دست یابند. در نهایت اینکه دولت جدید قول داد تا دانش را از تمام جهان گرد آورد تا «پایههای امپراطوری را مستحکم گرداند».
.
جامعه و فرهنگ دوران «میجی»؛
در طی دهه اول حکومت «میجی» اصلاحات بسیار زیادی صورت گرفت. از جمله اینکه یک نظام آموزشی منسجم با هدف سوادآموزی همگانی تاسیس شد. جالب اینجاست که ژاپن برخلاف معمول گذشته به مدلهای سیاسی چین توجهی نشان نداد چرا که عمده توجه خود را به سمت غرب متمایل کرده بود.
در ۱۸۷۱، در حرکتی، شاید بیبدیل در تاریخ جهان، بعضی از قدرتمندترین رهبران در دولت جدید، در ماموریت تحقیقاتی بیستوسه ماههای برای بررسی و مطالعه پیشرفتهای دیگر کشورها در زمینه کشورداری و اقتصاد، به اروپا و آمریکا سفر کردند. صرفنظر از دستاوردهای دیپلماتیک، این گروه، در تلاشهای تحقیقاتی خود به شدت موفقیتآمیز عمل کرد. دریافتهای این گروه تأثیر عمدهای بر هنرهای تجسمی داشت؛ از جمله اینکه، به نقش مجموعههایی نظیر موزهها، برای جمعآوری و ثبت دانش و پیشرفت، در تعالی یک ملت پی برد.
«وقتی انسان به موزه میرود، سیر پیشرفت یک کشور، خود به خود در برابر چشم و قلب او آشکار میشود. اگر کسی به دنبال تعیین یک زمان قطعی برای آغاز شکوفایی کشوری باشد، در اینجا متوجه میشود که این، یک اتفاق ناگهانی نیست. همیشه ترتیبی وجود دارد. کسانی که چیزی را اول یاد میگیرند، آن را به کسانی که بعدتر میآموزند، انتقال میدهند. آنها که چشمان خود را اول باز میکنند، آنها که بعدا از خواب برمیخیزند را بیدار میکنند. و به تدریج اصلاحاتی حاصل میشود. ما به این پدیده نامی میدهیم و آن را پیشرفت میخوانیم. منظور ما از پیشرفت، صرفا بیرون انداختن قدیمی و در انداختن طرحی نو نیست…. هیچ چیز بهتر از موزه، نمیتواند این سیر [اصلاح و ترقی را در فرایند پیشرفت] نشان دهد… [در ژاپن] هیچگاه ثبتی از روند پیشرفت گذشته و حال وجود نداشته است تا بدین وسیله مردم از آن آگاهی یابند. هیج موزهای این دید را بر نیانگیخته است. هیچ نمایشگاهی کسب دانش جدید را تشویق نکرده است.»
اولین موزه ملی که در سال ۱۸۷۱ گشایش یافت، ترکیب غریبی از آثار هنری، تاریخی، علمی و تاریخ طبیعی بود. اما تا سال ۱۸۸۲ دیگر مفهوم موزه به عنوان محل حفظ دستاوردهای فرهنگی یک ملت به حدی جا افتاده بود که دولت آماده بود تا ساخت مکانی دائم برای یک موزه هنر تمام عیار را به عهده بگیرد. یکی از اصلیترین دریافتهای هیات «ایوا کورا» این بود که غرب از نظر تکنولوژی و به طور کلی پیشرفت، از ژاپن بسیار جلوتر بوده و سیر توسعه در آن در حال سرعت گرفتن است. این هیأت معتقد بود که ژاپن میتواند خود را به پایه پیشرفتهای غرب برساند به شرط آنکه این هدف را بدون معطلی در پیش گیرد. یک قدم سریع در این راه،
آوردن کارشناسان اروپایی و آمریکایی بود تا به ژاپن چگونگی مدرن شدن و کم کردن فاصله با غرب را بیاموزند. در میان این کارشناسان وارداتی، معماران، نقاشان و مجسمهسازانی نیز حضور داشتند. به عنوان مثال، یکی از آنها معمار انگلیسی جوسیا کاندر (Conder Josiah) بود که در سال ۱۸۷۷ برای تدریس در دپارتمان معماری دانشگاه جدیدالتأسیس تکنولوژ ، وارد این کشور شد. بعدها دانشجویان او به معماران برجسته اواخر دوره «میجی» تبدیل شدند. دهه دوم دوره «میجی» به ایجاد اصلاحات در داخل کشور و همچنین کسب اعتبار در خارج از کشور اختصاص داشت. تلاشهایی که در زمینه بهبود روابط عمومی و به منظور تغییر نگرش قدرتهای غربی نسبت به ژاپن انجام میشد تا به آنها نشان دهند که رهبران ژاپن به متمدنی و فرهیختگی همتایان غربی خود هستند.