معرفی مقاله:
مقاله «آنچه گویندش ابتذال»، به این موضوع میپردازد که چه اثری دارای ارزش هنری، فرهنگی یا ادبی است؟ امروزه هنر در اَشکال متعددش از موسیقی گرفته تا نقاشی و ادبیات و سینما در دسترس همگان قرار گرفته. همه جا و در همه حال چیزی از عرصه هنر در زندگی روزمره ما وجود دارد و به همین سبب هنر دیگر یک “صنعت” است. اگر در گذشته هنر جلوهای محدود به گروههایی خاص داشت. امروزه از هنر به تعبیر والتر بنیامین، هاله زدایی شده و به امری عمومی تبدیل شده است. به میزان رشد ِ کالا و نظام سرمایهداری، چیستی و کارکرد اثرهنری نیز تحول یافتهاست. امروزه آنچه به عنوان موسیقی والا نامگذاری شده ولی به عنوان یک کالا فروخته میشود. نشانگر این است که موسیقی خوبی مثل موسیقی باخ امروزه یک ابزار تجمالتی و بتواره شده. این نشانگر کالایی شدن آثار هنری است.
آنچه به عنوان هنر و بالاخص موسیقی مردمپسند، امروزه از رسانههای مسلط تبلیغ و تحکیم میشود. آیا واجد خصلت هنر مدرن است؟ انسان مدرن در زندگی روزمره خود از تجربههای آنی و زیسته اشباع شده، بدون اینکه بتواند این تجربهها را معناسازی کرده و با دیگران تبادل نماید. بدین معنا که با فقدان تجربه جمعی و اندیشیده شده، تجربههای زیسته متعدد، بیمعنا و سرگردانند. در دوران مدرن با انباشت تجربههای زیستهای مواجه هستیم که قابلیت تبادل و نقد ندارند. زبان این تجربههای زیسته که شکلی جدید از تکین بودگی را ارائه میکنند. یگانگی بیاصالت برخی از آثار است. برای نقد و بررسی آثار آنها را در اختیار همگان میگذارند و اثر را از یک تجربه زیسته تکین نجات میدهند. کار هنرمند مدرن به تعبیر بنیامینی این است که تلاش کند، تجربههای زنده و منحصر به فرد را به تجربههای جمعی و قابل تبادل گره بزند.
.
مطالعهی بیشتر دربارهی کالایی شدن آثار هنری: مقالهی «برند و برندسازی در هنر معاصر»
.
بخشی از مقاله:
یکی از انتقادات مهم به آثار هنری جدید، پیروی آنها از منطق حاکم بر اقتصاد و معیشتِ عصر نو و کالایی شدن آثار هنری است. امروزه هنر در اَشکال متعددش از موسیقی گرفته تا نقاشی و ادبیات و سینما در دسترس همگان قرار گرفته. همه جا و در همه حال چیزی از عرصه هنر در زندگی روزمره ما وجود دارد. کالاها و اشیا برای عرضه و افراد برای گذران اوقات فراغتشان، دستگاههای گوناگون هنری را به خدمت گرفته و از آن استفاده میکنند. و به همین سبب هنر دیگر یک “صنعت” است.