بخشی از متن:
ماینور وایت باور داشت که عکاسی، طریقی است برای شناخت. شاید هم حتی با هنری میلر هم عقیده بود. او که میگفت اگر همه ما به قدر کافی میآموختیم هنر کم کم رخت برمیبست. باور بنیادین ماینور وایت که عکسهای خوب باید به دقت و بدرستی با زندگی سازگار و منطبق باشند، انکارناپذیر است.
گواه این مدعا صرفاً این است که هیچ کس نمیتواند کسی را به دوست داشتن یک عکس ترغیب کند. چنین چیزی به ناگهان در یک روز صبح یا به تدریج در طی یک فصل تنها هنگامی روی میدهد که تصویر یا یادآوری آن با تجربه شخص همسو شود. این چنین بود که سرانجام به جایی رسیدم که میبایست به بعضی از چشماندازهای ماینور وایت، ارزش و اهمیت میبخشیدم. من در ساحل اورگون کنار دماغهای تماشایی و اغلب پوشیده از مه زندگی کردهام. در روزهای آفتابی میتوانستم از نوک آن، سراسر زمینهای زیر کشت، صدها پا پائینتر از صخره و دست آخر تا بالای اقیانوس را ببینم. آنجا شبیه قسمتهایی از ساحل Bay Area بود. من میکوشیدم تا به دور از موزهها و مجلات هنری دقیقاً بفهمم که ماینور وایت چقدر و چگونه به آنچه در کالیفرنیا میدید با تحسین و احترام نگریسته است.
درک کامل محدودههای عکاسی مستند، که به ظرافت تعیین شده بود، عطیهی ماینور وایت بود. او میگفت:
عینیتگرایی دوربین که به اشتباه بکار گرفته شده، همان شیطان است. او میدانست که تصاویر بزرگ نمیتوانند فقط در مورد چشماندازهای جزیی و خاص باشند. آنها باید ما را به چیز بیشتری رهنمون شوند. حتی آخرالامر به کل زندگی. اگر آنها چنین نکنند، پس عکس مستند و تصویر سرراست و برابر با اصل همان توهم نهایی است. دستمایه قرار دادن اقیانوس از جانب ماینور وایت، برای او کاملاً درست، دقیق و بجا بود. …
.