الیویه مسیان دو سال زندانی نازیها بود، در اردوگاه گورلیتس در سیلسیا که امروز در لهستان است. مسیان نه یهودی بود، نه کولی، نه چپگرا، نه دمکرات، بل کاتولیکی سخت مؤمن بود، آهنگسازی که حتی از نگاه نازیها جرم بزرگی نداشت، فقط جوانی سی و دو ساله بود، سرباز ارتش شکستخوردهی فرانسه. اواخر ۱۹۴۰ وقتی تازه به زندان افتاده بود کوارتتی نسبتاً طولانی در هشت موومان برای ویولون، ویولونسل، پیانو و کلارینت ساخت به نام Quatour pourla fin du temps یا کوارتت برای آخر زمان. مسیان نام کوارتت را «آخر زمان» نگذاشت، اینجا واژهی «برای» اهمیت تعیینکنندهای دارد. کوارتت به آخر زمان تقدیم شده است. تجربهی مؤمنی است که آخر زمان را بنا به «مکاشفهی یوحنای قدیس» در عهد جدید میشناسد و از نسبت رستگاری روح با زندگی زمینی یاد میکند. هر هشت موومان کوارتت عنوانهای دینی دارند و هریک از آنها را میتوان با ارجاع به کتاب مقدس معنا کرد. بابک احمدی اما این پرسش را مطرح میکند که: چرا و چگونه اثری را که هنرمندی جوان در زندان ساخته و بنا به بختی بلند باقی مانده با واپسین کتاب عهد جدید قیاس میکنم؟ آیا میتوان اثری موسیقایی را با یکی از زیباترین آثار ادبی که برای انبوهی از مردمان متنی مقدس بود برابر دانست؟ و این گونه جواب میدهد: آری. چرا که در هر دو این خبر آمده: «بعد از این زمانی نخواهد بود». هر دو به جاودانگی کلام باور دارند، و از پایان زمان انسان یاد میکنند که بر او «سرّ خدا به اتمام خواهد رسید». احمدی در ادامه با مثالهایی دیگر همچون آثار واگنر و یا فیلم ملانکولیا ایدهی خود را بیشتر شرح میدهد.
بخشی از مقاله:
کوارتت برای آخر زمان در ۱۵ ژانویهی ۱۹۴۱ در «اتاق هشتم» اردوگاه گورلیتس برای زندانیان اجرا شد. چهار زندانی اثر را نواختند. ژان لو بولر ویولون، اتین پاسکیه ویولونسل، آنری آکوکا کلارینت نواختند و خود مسیان نوازندهی پیانو بود. در فضای زمستانی و سرد، با پیانوی قراضهی کوکنشده، و ویولونسلی فاقد یک سیم. مسیان بعدها نوشت آن گروهِ محکومان بهترین شنوندگان آثار او بودند.
دستنوشت مسیان در حاشیهی نخستین میزانهای کوارتت برای آخر زمان همراه است با آیههای اول تا هفتم از باب دهم «مکاشفهی یوحنای قدیس»: «و دیدم فرشتهی زورآور دیگری را که از آسمان نازل میشود که ابری در بر دارد، و قوس و قزحی بر سرش و چهرهاش مثل آفتاب و پاهایش مثل ستونهای آتش… و آن فرشتهای که بر دریا و زمین ایستاد، دیدم، دست راست خود را به سوی آسمان بلند کرده قسم خورد به او که تا ابدالاباد زنده است که آسمان و آنچه در آن است، و زمین و آنچه در آن است، و دریا و آنچه در آن است آفرید، گفت «بعد از این زمانی نخواهد بود».
«مکاشفهی یوحنا» واپسین کتاب عهد جدید است. کتاب مقدس با آن بسته میشود. نویسندهاش مردی است به نام یوحنا که خود را «غلام خدا» (باب ۱ آیهی ۱) و «برادر شما» (باب ۱ آیهی ۹) و حتی یکی از «انبیاء» (باب ۲۲ آیهی ۹) معرفی میکند. ولی با وجود اعتقاد برخی از آباء کلیسا او را نباید همان یوحنای قدیس، یعنی گزارشگر یکی از چهار انجیل و نویسندهی سه رساله پنداشت. «مکاشفهی یوحنا» به زبان یونانی نوشته شده و در سنّت دیرپای متون مشهور به آپوکالیپتیک جای دارد. آپوکالیپس (apokalypsis) واژهای یونانی است به معنای «مکاشفه» و به طور خاص مکاشفهی آخر زمان. سنت آپوکالیپتیک نگارش متون دینیای است که خبر از پایان جهان میدهند و از روز داوری، دوزخ و بهشت میگویند. «مکاشفهی یوحنا» یگانه متن آپوکالیپتیک عهد جدید شاید در روم و در روزگار دشوار امپراتوری نرون نوشته شده باشد.
چرا و چگونه اثری را که هنرمندی جوان در زندان ساخته و بنا به بختی بلند باقی مانده با واپسین کتاب عهد جدید قیاس میکنم؟ آیا میتوان اثری موسیقایی را با یکی از زیباترین آثار ادبی که برای انبوهی از مردمان متنی مقدس بود برابر دانست؟ آری. چرا که در هر دو این خبر آمده: «بعد از این زمانی نخواهد بود». هر دو به جاودانگی کلام باور دارند، و از پایان زمان انسان یاد میکنند که بر او «سرّ خدا به اتمام خواهد رسید».