نسل روشنفکران اواخر دورهی قاجار و اوائل دورهی پهلوی از سویی درصدد شناخت تجدد، و علم و فرهنگ و هنر جدید بودند و از سوی دیگر درصدد شناخت سنت کهنمان برای بازسازی ایران. از این جهت آثار این نسل بیشتر آثاری آموزشی در شناخت علوم و فلسفهی غربی و آثاری پژوهشی در زمینهی تاریخ فرهنگ ایران و ادبیات فارسی است. نسل بعدی به پشتوانهی آثار نسل پیش از خود از صرف آموزش و پژوهش گذشتند و بیشتر به نظریهپردازیهای بزرگ و اندیشههای انتقادی ایدئولوژیک روی آوردند. کار آنها با توجه به موقعیت تاریخیشان قابل فهم است و چهبسا بتوان گفت ناگزیر بوده است. ولی حاصل کار آن نسل -بهرغم اهمیت انکارناپذیرش- بهاندازهی نسل پیشینشان سازنده نبود؛ چرا که در آن، سودای همزمانیِ جهانی، جا را برای خودآگاهی تاریخی تنگ کرده بود. نسل پساانقلابی ایران که در کتاب «شرایط امکان نقد، نسل پساانقلاب ایران و مسائل اندیشه» به تفصیل به ویژگیهای آن پرداختهام (و امیدوارم حالم بهتر بشود تا بتوانم آن را زودتر به سرانجام برسانم و منتشر کنم) به تصور من در سنجش با نسلهای پیشین خود از جمله به این سبب متمایز است که آن آرزواندیشیِ فراتاریخی را خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا ناآگاهانه کنار نهاده و با نوعی وقوف تاریخی و خودآگاهی زمانی-مکانی به کار میپردازد.
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.