عکاسی و سینما/ Photography-and-cinema

وقتی قطار برادران لومیر روی پرده سفیدِ آن‌چه بعدها سالن «سینما» خوانده شد به نمایش در آمد، کسی باور نمی‌کرد که این قطار نه به قصد جان آن‌ها که به قصد سرگرمی به حرکت درآمده و همگی از ترس سالن و صندلی‌های چوبی آن را رها و ترک کردند. این روزها کمتر کسی از قطار می‌ترسد، حتی آناکارنینا هم نه از ترس که با امید به بخشش و رهایی خود را به زیر چرخ‌های مهربان و نیست‌کننده قطار انداخت.

سینما و عکاسی، قاب سینمایی، محسن آزرم

سینما و عکاسی؛ یادداشت‌هایی کوتاه درباره‌ی چند قاب سینمایی

آندری تاکوفسکی، Andrei Tarkovsky، سینما، استاکر تارکوفسکی، عکاسی، رولان بارت

تارکوفسکی و ایجاز / جان اِی. رایلی / الهام شوشتری‌زاده

عکسی از اگنس واردا، فیلم‌ساز فرانسوی.

سه پرسش درباره‌ی عکاسی و سینما / آنیس واردا / فاطمه اعرابی

صحنه‌ای از فیلم اسکله ساخته‌ی کریس مارکر

گریزی از زمان نیست… / لیلی وکیلیان

صحنه‌ای از فیلم اسکله ساخته‌ی کریس مارکر

نگرانِ او بودن / امیر خضرایی‌منش

مردی با دوربین

عکس و فیلم : سند و مستند / دادلی اندرو / مجتبی آل‌سیدان

سینما، پوستر سینمایی، پرسپکتیو مقامی، فرهنگ بصری

عکاسی، سینمای امروز و بازگشت به پرسپکتیو مقامی / سیامک حاجی‌محمد

عکاسی و سینما/ David Campany/ دیوید کمپنی/ سینما

عکاسی و سینما / دیوید کمپنی / محسن بایرام‌نژاد

عکاسی و سینما

عکاسی و سینما

سرنوشتی که تماشاگران تماشاخانه لومیر را به فرار وا داشته بود، قهرمان درمانده ما را به خود خواند. تا در یک لحظه و در آرزوی رهایی جاودان شود. آیا عکاسی و سینما جز این آرزوی رهایی و رستگاری بودند؟ که سامورایی‌ها پیش از جنگ از خود عکس می‌گرفتند تا به قول خود روح‌شان را از مرگ حفظ کنند. آنان که دوربین به دست صحنه‌های نبرد را در سرتاسر دنیا به تصویر کشیدند، کریس هوندرس، که اخیراً در لیبی جان خود را برای عکاسی از دست داد، تصوری جز این جاودانه ساختن حقیقت داشتند؟
برای چه فیلم می‌سازیم؟ برای چه عکس می‌گیریم؟ این شاید یکی از اولین سؤال‌های هر کلاسی است که در آن شرکت می‌کنیم. جواب چیست و واقعیت کجاست؟ در شماره‌ی ۴۷ تلاش کردیم تا به شکلی خلاصه به عکاسی و سینما و ارتباط این دو با هم بپردازیم. تا شاید جوابی هر چند کوچک و مختصر برای سؤال‌های بالا بیابیم.
شاید بتوان گفت عکسْ ایستاییِ زمان است در واحد قاب. کسری از ثانیه برای همیشه ضبط می‌شود، می‌ایستد همان‌جور که بوده و همان‌جور می‌ماند تا همیشه، حال آن‌که قبل و بعد از «آن» لحظه می‌آید و می‌رود و می‌گذرد و نمی‌ماند. همه‌چیز به سیاق همیشه جریان دارد. عکس واحه‌ای‌ست میان گذشته و آینده؛ سرزمینی بی‌زمان. هویت بصری خود را وام‌دارِ «گذشته» است و موجودیت فردی‌اش را وام‌دار «آینده». هیچ عکسی به‌جز در لحظه‌ی وقوع، زنده نیست.

مقاله‌ی «عکاسی و سینما» به قلم دیوید کمپنی (David Campany) به رابطه‌ی میان عکاسی و سینما می‌پردازد که یکی از نقطه‌‌های پیوند عمیق میان انواع هنرها است. این که سینما به نوعی زاده‌ی عکاسی است موجب شده است تا بسیاری از سینماگران به نقش عکاسی در آثارشان به‌طور مستقیم اشاره کنند. در واقع عکاسی همچون خاستگاهی برای هنر آن¬هاست. برخی از طرفداران عکاسی، سینما را به مجموعه‌عکس‌‌هایی که حرکت به آن‌ها اضافه شده تقلیل می‌دهند. اما با ورود صدا به سینما این فاصله بیشتر شده است.
هر ژانری در سینما مشخصه‌های خاص خود را دارد و از راهی متفاوت با عکاسی ارتباط می‌‌یابد. آنچه عکسِ فیلم نامیده می‌‌شود نمونه‌ی بارز این تعامل است که نشان می‌دهد چگونه مرزهای عکاسی و سینما در هم تلفیق می‌شوند. جایی که عکاسی به عنوان ثبت‌‌کننده‌ی صحنه‌‌هایی از فیلم به کار می‌رود. این کاربرد چه رابطه‌ای با سینما پیدا می‌کند؟ هنگامی که مجموعه‌‌عکس‌‌هایی با تکیه بر روایت‌گری سینمایی خلق می‌شوند و یا زمانی که فیلمسازان تصمیم می‌گیرند به‌جای مجموعه‌پلان‌ها از مجموعه‌عکس‌‌ها برای خلق اثر خود استفاده کنند، عکاسی و سینما چه نقشی در قبال یکدیگر ایفا می‌کنند؟
بسیاری از مخاطبانِ جدی سینما و عکاسی در پی ثبت صحنه‌‌هایی از فیلم‌های شاهکار عمرشان هستند. این انتخاب‌ها در حدفاصل ظریفِ میان عکاسی و سینما حرکت می‌کنند. هم عناصر داینامیک سینما را در خود دارند و هم سکون فضاهای موجود در عکس‌‌ها را. به همین دلیل است که گذر از عکاسی و رسیدن به سینما، مبحثی جالب نه تنها برای مخاطبان بلکه برای متفکرینی همچون دیوید کمپنی‌ست.

فرم و لیست دیدگاه

ارسال دیدگاه

۰ دیدگاه‌

هنوز دیدگاهی وجود ندارد.

    سبد خرید۰ محصول