انسان‌ها، حیوان‌ها، طبیعت و شهر: از طیفِ گوناگون موضوعات چنین برمی‌آید که عزمِ عکاس بدست‌دادنِ حسی از کلیتِ حیات، هستی است. اما چه حسی و حالی؟ شاید جذبه و خلسه‌ای فلسفی/عرفانی در برابر زندگی همراهِ حدِ رقیق و ته‌مزه‌ای از کرختی یا دلشوره، دلتنگی یا کلافگی؛ هم‌هنگام حسی دوردست و آرمـانی در کنارِ حـالی خاکی و نزدیک و ملموس:
سگی در میان صحرایی، پاهایش استوار بر زمین، سرش جنبان و زوزه‌کشان بر آسمان؛ دست نوزادی، انگشتانش به تقلایی مشغول (گویی برای بقا)؛ علفزاری باد به جـانش افتاده؛ سگی کاملاً عـادی سرِ پا در برابر دوربین اما در غیاب یکی از دستان؛ درختی در حال جلوه‌گری اما با برگ‌هایی خشکیده و چرای چشم عکاس بر پشتِ گردن زنی نشسته بر صندلی اتوبوس که ایستگاه بعدی ترکَش خواهد گفت.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.