قصهی سیل سومری۱
به روایت رضا اصلان۲ / ترجمهی محمدحسین واقف
وقتی که جای آدمیان، خدایان کار میکردند و بار میبردند، آبراهها را حفر میکردند و لایروبیشان میکردند، مزارع را شخم میزدند، بین خودشان شکوه میکردند و روی تودههای خاکی که کنده بودند غر و لند میکردند. کار سخت بود و فلاکت بسیار. پس ابزارهایشان را به آتش کشیدند، بیلهاشان را به آتش کشیدند. تکتکشان و همهشان راهی آستان خدای بزرگ اِنلیل۳ ـ راهنمای خدایان ـ شدند.
فریاد زدند «باید این حفاری را پایان دهیم، بار بسیار است. هلاکمان میکند! کار سخت است و فلاکت بسیار!»
انلیل با مَمی۴، قابلهی خدایان رایزنی کرد. گفت «تو الههی زِهدانی، میرایی بیافرین که بتواند این یوغ بکشد. بگذار آدمیان بار خدایان را بکشند.»
پس مَمی، به یاری خدای خردمند انکی۵، هفت مرد و هفت زن آفرید. به آنان بیل و کلنگ داد و آنها را جفت جفت به زمین هدایت کرد تا خدایان را از کارشان خلاص کنند.
ششصد سال و ششصد سال گذشت و زمین زیاده پهناور و آدمیان بس بیشمار شدند. زمین چون گاوی غرّان پرهیاهو بود. و خدایان از این غوغا آشفته شدند.
فرم و لیست دیدگاه
۲ دیدگاه
بسیار جالب بود ; سه نکته جالب.اول اینکه در روایت گیلگمش علاوه بر خوانواده پیام آور و بذر گیاهان و جانداران , صنعت گران و هنرمندان به معنای فاضل نجات پیدا می کنند که این نشان دهنده اهمیت هنروری پیش ایرانیان باستان هست .دوم اینکه هنگام پیشنهاد بلاهای جایگزین در گیلگمش جنگ آورده نشده و این نشان دهنده مهرطلبی ایرانیان از دیرباز است; آخری هم مربوط به نسخه سورآبادی می شود که سعی در توجیه ابهامات و ناهمخوانی های قصه نوح دارد و این نیز نشان از سخت گیری ایرانی ها در پذیرش افسانه های غیرمنطقی دارد و یادآور خردگرایی ایرانیان از دیرباز بوده که از سیطره خرافی گرایی در ایران جلوگیری می کرده . دکتر شروین وکیلی مفصل در آثارشون به آیین مهر در ایرانیان و خردگرایی دینی اشاره و بحث کرده اند.
عالی،اگه یکروزهمدیگررادیدیم .شناختیم بایدروزهابشینیم ودرموردتمام این مطالب گفتگو کنیم همنقدر،نمیدانم که بدازتحقیق سی ساله یک بیسواد مثل من تمام این این مطالب نهفته در علوم وخلاصه میشوند رهام.