خبردار می‌شود که در باغ بوتانیک کلْن چندتایی درخت ارغوان هم هست. راهی باغ می‌شود. موقعی که به ارغوان‌های آنجا می‌رسد می‌گوید: «به من چه ربطی دارد؟ درخت‌های این باغ برای خودشون درختی‌اند؛ اما اون درختی که من فکر می‌کردم طبعاً نیست. […] خب، درخت‌های پُربرگ‌تری بودند، پیوندی و پرورشی‌اند دیگه.» همین؟ بله همین! یعنی مسئله، حتی، ارغوان‌بودن یا مثلاً اقاقیا‌بودنِ آن درخت هم نیست. مسئله پیوند عاطفی‌ای است که بین آدمیزاد با مثلاً خانه‌ای یا سگی یا درختی یا حتی لیوان و فرش و تیر‌تخته و این‌جور چیز‌ها ایجاد می‌شود. درباره‌ی درخت ارغوانی صحبت می‌کنم که توی حیاط خانه‌ای در خیابان کوشکِ تهران، پنجاه‌شصت سال پیش، قد کشید و بالا آمد: ارغوانِ خانه‌ی امیرهوشنگ ابتهاج.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.