وقتی پس از باز شدن داربستهای مرمت در تیر ماه ۱۴۰۱، اولین تصویر از گنبد مسجد جامع عباسی اصفهان در فضای مجازی منتشر شد، گرچه یک مونتاژ عجولانه و کمی دستکاری شده به نظر میآمد، اما ناباورانه نشان میداد واقعاً اتفاق بدی برای گنبد افتاده است. منظور همان تصویر دو پاره است که در سمت راستْ گنبد را پیش و در سمت چپ، آن را پس از مرمت نشان میداد و برای مطابقت تصاویر در فتوشاپ اصلاح پرسپکتیو شده بود.۱
برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.
فرم و لیست دیدگاه
۱۴ دیدگاه
درود و عرض ادب؛ بحث میراث نامکتوب منافاتی با دانشگاه ندارد. در مسئله قنات بزرگانی چون جواد صفینژاد و مردمشناسی چون مرتضی فرهادی عمرشان به ثبت قنات از نحوهٔ حفر تا مدیریت آن را مکتوب کردند. انتقال این میراث وظیفه میراث فرهنگی و دانشگاهیان هست. متاسفانه در انجمن آثار ملی و بعدها میراث فرهنگی توجه به هنر تجربی و استادکاران زیاد نیست و دانشگاهیان مرمت را با موازین غربی فراگرفتند و در این انتقال قصور شدهاست. دلایل زیادی دارد. مثلا به این بزرگان بومیاندیشی دانشگاه جزو جوایز خشک و خالی چه عرضه کرده است. محققان از کار میدانی حتی در مردمشناسی به خاطر این بیمهریها و حمایتها دوری میکنند. در انتها باید گفت اگر رمز و رموز و تجربه استادکاران با علم نوین تلفیق نشده است، مقصر اصلی دانشگاه و میراث فرهنگی است. در ایتالیا هم بازسازی و مرمت با ترکیبی از اطلاعات علمی و تجربه استادکاران تدریس میشود.
سلام و خسته نباشید در این مملکتی که متخصص مرمت آثار باستانی وجود دارد هیچ گونه قابل توجیح نیست که بعد از ۱۱ سال زمان گذاشتن این وضعیت اثر باشد اصلا چرا باید کار دست نا بلد بیفتد و بهانه نا کافی بودن امکانات را وسط بکشد و الان فقط میتوان تأسف خورد
ممنون که نظرتان را به اشتراک گذاشتید آرمان عزیز.
با سلام. تشکر می کنم از این مطلب ارزنده. در مورد مرمت گران (جناب پاکدل و فرزندشون) واقعیت اینه که ۱۱ سال زمان داشتن برای مرمت و توجیهی نیست تعجیل انتهای پروژه. اینکه با شابلون معیوب کار کردن هم تقصیر خودشونه. اینکه بعضی از عزیزان صرفا برای گرفتن یه پروژه قیمت خیلی کم میدن باز هم تقصیر خودشونه. و در مورد «وجود مهندس و ناظر فنی از سوی سازمان میراث فرهنگی که بر کار معماران، بنایان و کاشیکاران سنتی نظارت کندْ خوب است، اما این ناظران نهتنها باید بیش از استادکار بدانند و آگاه باشند که، بهاصطلاح « کار گِل» کرده باشند و بالای داربست بیایند و از نزدیک مراحل کار را دنبال کنند.»: تعارف رو کنار بذاریم. یه مهندس عمران علمش در مورد سازه های سنتی نیست. استاد کارها علمشون نامکتوبه و این بی مدرکی دلیل نمیشه که از عظمت دانششون کم بشه. و چه حیف که بخش عظیمی از این میراث داره محو میشه
سپاسگزارم نوشتهی بی غرض و خوبی بود
نوشته باوقار و بیعقدهای فراهم کردید. دست مریزاد
بسیار جامع و به دور از هیاهو و در کمال و تخصص و تحقیق نوشته شده از محقق گزارش فوق سپاسگزارم
ممنون از شما برای توجه و نظرتان.
کفاره شراب خوری های بی حساب هشیار در میان مستان نشستن است با خواندن متن دقیق متوجه شدم که چه می گذرد. عنوانش هم این را فریاد می زند میراث نامکتوب. بحران کنونی ما نه مناقصه است نه مزایده نه کار های دولت و نه زیر سازی و روسازی یک گنبد. بحران ما، بحران منش و دانش است. منشی که تا کنون بوده منش خرد ستیز و احساس گرایی کور است، منشی که به دنبال خود فقدان دانش را به همراه می آورد. مولفه های این منش چیستند؟ مولفه اول : بی بند و باری علمی و آکادمیک : گروه بزرگی از استادها و شاگردها با هم کار میکردند. در همین گپوگفتهایی که استادکاران و شاگردان در وقت نهار و استراحت با هم داشتند... بنظر شما وقت نهار و استراحت زمانی است برای اتنقال دانش های حیاتی و مهمی که منجر به مانایی یک بنا می شود؟ بهتر نیست که سمپوزیم ، سمینار، کتب و ... برای انتقال این دانش ها برگزیده شود تا سفره نهار ؟! در منشی که انتقال دانش را سینه به سینه ارج می نهد و به مانایی و حفظ این دانش اهتمام نمی ورزد و نمی گذارد که دانش از یک نفر به صد نفر نشر یابد ، در این منش خساست ورزانه است که میراث نا مکتوب می شود. مولفه دوم : برای یک فرد احساساتی این ولنگاری آکادمیک سفره مسلک نه تنها عیب نیست بلکه مزیت است او این را ارج می نهد و به این ولنگاری استحکام می بخشد. احساسات مهم اند اما احساساتی گری که ما با آن در مدارس معماری مواجه ایم نه تنها زمینه ساز عقل گریزی و سخت گیری و تذهیب نفس است بلکه به نفسِ شعور و احساس نیز توهین می کند و آنرا از درون پوچ می سازد و صرفاً پوسته ای نمایشی از آن بجا می گذارد. مولفه سوم : نداشتن قوه تحلیلی و انتقادی و عمق نظر در مسایل علوم انسانی : عباراتی همچون «کار هنری با مناقصه جور در نمی آید» مبین این است که فرد به ساحت های اقتصادی و سیاسی هنر و معماری ذره ای آگاهی ندارد و با تقدس بخشی و بردن هنر به هاله ای روحانی امکان فهم و مراقبت و رشد را از آن می گیرد. چرا مصالح هنوز آزموده نشده اند چرا بطور تجربی تکنیک ها نیازموده اند چرا نمی دانند که چگونه با ابزاری کار کنند چرا به زنان اجازه ندادند که در پای این استاد کاران آنها نیز بدانند چرا هیچ کدام کتاب نشده اند و اوج رساله هایی که داریم شاید به قد یک کتاب آلبرتی نیز نرسد چه اشکالی است که دانش در دست باشد و سیستم پوسید شاگرد و استادی ، سیستم امر و سر سپردگی برود کنار. چ اشکال دارد که منش خسیسانه خاموش شود و علم ذکاتش پرداخت ، منش مریض کنار رود و دانش گسترده شود، زاییده شود، کشف شود، ثبت و ضبط شود. بحران ما بحران آموزشی است نه اقتصادی و نه سیاسی، بحران ما ریشه در مدارسی دارد که با سیستم پوسیده بوزار هنوز پیش میرود سیستمی که ستون دوبل کلاسیسیزم را ارزش می نهاد و اکنون با پدیده نما رومی این بذر میوه داده است و سرو های تنومند مارا به خاک می افکند. این ابتدای ماجراست. فاجعه ای که اکنون با آن مواجه ایم شراب خوری های بی حساب در سیستم آموزشی مان است ، در تملق ها، برده واری های تاریخی (به لطف پیرنیا) و نبود یک اتمسفر آموزشی مناسب و باز برای گفتگو و گفتمان سازی است. حال در میان مستان جهان ، کسانی که در حال ساخت فرهنگ در تمدن های خردسال آمریکا و امثال آن هستند، بایستی هوشیار از درد فاجعه بنشینیم بنگریم و کفاره دهیم. البته که در تاریخ هیچ چیز از دست نمی رود(حتی اگر این گنبد زیبا فرو ریزد مثل تمامی چیز های دیگرمان) ، واقعیت ما را تنبیه خواهد کرد ، واقعیت ما را عقلانی خواهد کرد تا بار دیگری نباشد.
ممنون از تحلیلی که داشتید
با سلام..بخشی از گفته هایتان در ارتباط با کنار گذاشتن سیستم آموزش سنتی درقالب انتقال دانش از استادکار به یک یا تعداد محدودی شاگرد بصورت سینه ب سینه منطقی و معقول است و باید "اصلاح" شود و دانش مکتوب شود و در دسترس قرار گیرد اما بهتر است کمی در گفته های عزیزان استادکار تجربی وقتی میگویند "هنر با مناقصه جور درنمی آید" عمیق تر شوید. در کشوری که مناقصات هیچ مبنای منطقی و استانداردی ندارند و صرفا ب دلیل پایین بودن قیمت یا رانت بازی و باند بازی پروژه هایی با این سطح از اهمیت به افراد بی تجربه و غیرمتخصص سپرده میشود چطور میتوان این حرف را احساساتی دانست. زمانی ما میتوانیم دم از مطابقت هنر با سیستم اقتصادی و آکادمیک مدرن بزنیم ک آن سیستم دارای فاکتورهایی استاندارد و مدرن هم باشد نه فقط نامی از آن را بدنبال خود یدک بکشد.بنابراین "در این برهه از زمان" که سیستم اقتصادی و حکومتی ایران فاسد و ناکارآمد است و هیچ قدر و ارزشی برای میراث کهن ایران و جهان و فرهنگ و تمدن آن قائل نیستند بهتر است کار را به همان استادکاران سنتی و ب قول شما احساساتی و سفره مسلک سپرد تا زمانیکه این سیستم فاسد و معیوب اصلاح شود و این دست مناقصات با اصول و وجدان کاری و اخلاقی برگزار شوند و تنها افراد متخصص در مناقصات شرکت کنند. و البته بطور موازی در راستای مکتوب کردن دانش گذشتگان و اصلاح سیستم آموزشی سنتی و معیوب کوشید.
از دقت نظر شما برای نوشتن این نظر ارزشمند سپاسگزاریم.
با سلام مطلب خوب ومفیدی بود.با اجازه من میخوام با ذکر منبع وتاریخ در گزارشم ازش استفاده کنم.لطفا تاریخ ونام سایت یا ...بفرمایید
بسیار مطلب مفید و روشنگرانهای بود متشکرم ، به امید اینکه شاهد مرمت اصولی و درست این میراث ارزشمند باشیم .