مجموعهی حاضر از درسگفتارهای آریاسپ دادبه دربارهی موضوعات بنیادینی در حوزهی تاریخ فرهنگ و هنر ایران است، که تاکنون هفت گفتار از آن در شمارههای 69 تا 75 مجلهی حرفه: هنرمند منتشر شدهاند.
سه درسگفتارِ نخست به سیر تحول آگاهی انسان و تعریفی بنیادین از فرهنگ و کارکردهای اسطوره، و داستان پیدایش نقوش ابتدایی، فرمهای پایهای، نمادها و آرکتایپها، و بنمایههای اندیشهی تمدنهای مؤسس میپرداخت. پیشتر خلاصهای از مباحث و مفاهیم اصلیِ سه درسگفتار نخست در بخش وبنامهی سایت منتشر شده است.
درسگفتارهای چهارم، پنجم و ششم از این مجموعه به طور خاص به ایران میپردازند. مؤلف سیر شکلگیری «زایش نخستین» در کانون فرهنگی ایران را در مسیر تحولات تعیین کنندهای که آدمی را از ادامهی وضع طبیعی زیست بر روی زمین به راه دیگری میکشاند دنبال میکند.
این گفتارها به سه دورهی کلان اشاره میکنند: «زایش نخستین» (از حدود هزارهی هفتم پ. م و مقارن با دورهی نوسنگی و به مدت تقریبی سه هزار سال)، «دورهی میانه» یا هزارهی نزاعها، و در نهایت دورهی شکوفایی که اوج آن مقارن با تأسیس شاهنشاهی پارسی است.
* درسگفتار چهارم با عنوان «زایش نخستین»، به اولین نمودهای ظهور یک آگاهی تازه در این منطقه میپردازد که انقلابی اساسی در شیوهی زیست انسانی به بار میآورد، و آن گسست از وضع طبیعیِ «گردآوری خوراک» و روی آوردن به «تولید خوراک» است؛ اهلی کردن نباتات، حیوانات، و به موازات آن اهلی کردن آتش و بسط و گسترش تکنیکهای کورهایِ پخت سفال، لعابزنی، استخراج فلزات، آلیاژسازی، و شیشهسازی که همه در همین منطقه سر برآوردند نشان از تغییر نسبت انسان و جهان در این فرهنگ تازه هستند.
مولف با ارجاع دادن به آراء بعضی پژوهشگران متخصص در دوران نوسنگی ما را دعوت میکند که تحول عظیمی که در این منطقه روی داده را نه لزوماً از راه توجيهاتي مبتني بر «كارايي اقتصاد كشاورزي»، كه از دریچهی رواج یک جهاننگری نوين درک کنیم که نظام ارزشی تازهای را حاکم ساخت. نظام فکری که همچنان میتوان ردپای آن را در کهنترین آثاری که در دل آن پرورده شدهاند، همچون ادبیات گاهانی، و یا نقشهای آئینی روی سفالینههای منقوش یافت.

این درسگفتار به خصوص توجه ما را به پدیدهای که از التزامات موج یکجانشینی در این منطقه است جلب میکند، و آن پیدا شدن «سفالینههای منقوش» است.
در حد کاوشهای باستانشناسی که تا به امروز انجام شده، دستکم در منطقهی پهناوری که از ری آغاز میشود و تا، زاگرس، و میانرودان، و آناتولي گسترده ميشود، و تا يونان و شمال آفريقا پيش میرود، همراه با تکنیکهای اهلیسازی، سفالینههایی با کاربری آیینی و با نقوشی بسیار شبیه به هم، که همه خالی از ایدههای توهمآلود دوران شمنیست، این سفالها یافت شده است.
نقوش سفالها حاوی یک الفبای تصویری مخصوص به خود هستند که در آن ارجگذاری به برقرار شدن نسبت تازهای میان آدمی با زمین، حیوان، گیاه و آب و باد نموده یافته است.
پیشنهاد این درسگفتار تأمل اساسی بر سفالینههای منقوش دوران نوسنگی به عنوان اولین حلقه از تاریخ هنر ایران است، نه صرفاً از جهت قدمت آثار، بلکه از آنرو که تحول تعیینکنندهای در آگاهی را بازنمایی میکنند؛ تحولی که در طی مسیری طولانی میتوان آن را به عنوان سرآغاز زایش یک فرهنگ بازشناخت.
* درسگفتار پنجم با عنوان «تکوین اندیشه و فرهنگ ایرانشهری» به شرح فرازهایی از سیر تکوین آگاهی نوینی که در گفتار پیشین به آن اشاره شد میپردازد، و به صورت مشخص بارقههای ظهور اندیشهای، که مولف آن را فرهنگ «ایرانشهری» مینامد، دنبال میکند.
از نگاه دادبه شناخت ما از دورانهای دوری که به قدر چندین هزاره از تاریخ ما به درازا کشیدهاند، و در تاریخ هنر غرب صرفاً به عنوان مقدمات ظهور تمدن یونانی به طور خلاصه به آن پرداخته میشود، بسیار مهم و تعیین کننده، و نیازمند پژوهشهای گستردهتر است.
بدون این مقدمات فهم عناصر و موتیفهای هنر ایران به شکل جداگانه و موردی، با تقسیم بندیهایی بر اساس سلسلههای محلی تلاشی بیحاصل خواهد بود.
در بازهی زمانی طولانی مورد بحث که از حدود هزارهی هفتم پ.م آغاز شده است، آگاهی تازهای در این منطقه پدید آمد که الاکلنگ رفت و برگشتی سابق بین عادات کوچروی و یکجانشنی را به نفع یکجانشینی یکسویه کرد. ایدهای متضمن این تغییر اساسی بود که در آن کشت زمین به صورت نبردی برای آباد کردن جهان فهم میشد، و آباد کردن یک ارزش معنابخش به شمار میرفت، که به آدمی از راه اتصال او به چرخهی نوزایی گیتی نوید جاودانگی میداد.
تکوین این آگاهیِ تازه هزارهها به طول انجامید و از دل آن مفاهیم انتزاعی و قراردادهای اجتماعی جدیدی متناسب با شرایط زاده شد. در این گفتار مولف به شکلگیری برخی مفاهیم بنیادین در شهرهای اولیهی این حوزه ی فرهنگی اشاره میکند؛ همچون میل به برقراری ارتباط عنوان نیازی که ضامن بقای شهرها بود؛ ارتباطات جنبههای مختلفی داشت و از راه شبکهای از «داد و ستد»، و بسط ارزش «دیدار» به معنای اهمیت کشف جهان و باخبر شدن از دیگران، و همینطور ابداع اقسام تکنیکهای ارتباطی از جمله پرورش زبان و خط به دست میآمد.
همچنین موضوع «امنیت» در زندگی یکجانشینی در شرایط اقلیمی این منطقه که کالاهای استراتژیک به طور غیرمتمرکز در مناطق مختلف آن پراکنده بودهاند تدبیر ویژه خود را میطلبید. دفاع از حریم شهرها در مقابل مهاجمین از راه همپیمانی با همسایگان، و تأمین مایحتاج هر منطقه از راه «رواداری» و پذیرشِ غیر با خِرد سازگارتر بود.
این روند به تدریج به شکلگیری اتحادها و تنظیم قراردادهای اجتماعی ویژهای منجر شد که در نهایت بر شالودهشان ظهور یک شاهنشاهی بزرگ در هزارههای بعدی ممکن شد.
از خصلتهای دیگر یکجانشینی و کشت زمین در این اقلیم خاص قوام گرفتن ایدههایی شد که در آن سویهی زنانهی هستی، در معنای بذرپذیری و «زایندگی»، ارج بسیار داشت؛ یکی از جلوههای بارز این مفهوم را، به توضیحی که در درسگفتار آمده است، در پرورده شدن و نفوذ سیمرغ در لایههای فرهنگی مختلف میتوان یافت.
* درسگفتار ششم با عنوان «تکوین اندیشه و فرهنگ ایرانشهری، زمینههای مکتب پارسی» مقدمهایست برای ورود به دوران «تاریخی» فرهنگ ایران، که مقارن با تأسیس شاهنشاهی هخامنشی است.
آنچه در این درسگفتار برشمرده میشود برخی شامل رویدادهایی است که به طور مستقیم در حد فاصل سه هزارهی نسبتا آرام دوران سفالینههای منقوش، و سپس دورانی از نزاعهای بزرگ که مقدمات تأسیس مکتب پارسی را فراهم آورد روی دادهاند، و برخی دیگر نطفهی پدیدههایی است که به تدریج در طی زمان شکوفا شد و در دوران بعدی نتایج خود را آشکار کرد.
این دوران طولانی مشتمل بر تحولات و تغییرات بیشمار در همهی عرصهها و حصول تجربیات فنی، و پیچیدهتر شدن نظامهای ادارهی شهرها و مراودات در مقیاسهای کوچک و بزرگ و پراکنده در پهنهای وسیع است. دو مشخصهی مهم این دوره ورود به «عصر آهن» و بسته شدن نطفههای «حماسهی پهلوانی» است. مولف شواهدی را میجوید که ردپایی از نزاعهای درگرفته در میان شهرها را در روایتهای حماسی نشان میدهد.
شناخت دهقانان از دستاوردهای زندگی یکجانشینی، و سامانی که مرحله به مرحله فرا چنگ آمده در قالب دورهبندی کردن تاریخ گذشته و نامیدن هر دوره به صورت پادشاهی یک شهریار که حیوانات را اهلی کرده، بافتن را ابداع کرده، پشمریسی را آموخته، فلزات را رام کرده و … درج شده است.
از جمله مهمترین بنیانهایی که در این دوران در حال پرورده شدن هستند و تا هزارههای بعد به تدریج قوام مییابند و بالنده میشوند به «خویشکاری» (function)، «پیمان» (اخلاق)، «اندیشهی حماسی» و «تجلی» تعبیر میشوند. در اینجا خویشکاری را نمایندهی نظم ذهنی، ساختار کارکردهای حسی، و نوعی کشش فکری در هر فرهنگ میدانیم، که خاصیتی بازگشتی و تکرار شونده دارد. هر فرهنگ بنیانگذار در جریان تحول از عصر اسطوره به تاریخ چه بسا دچار تغییراتی در خویشکاریهای نظام اندیشهی خود شده است.
از دید تحقیقات ژرژ دومزیل فرهنگ ایرانی ذیل تمدنهای هندواروپایی با یک نظام خویشکاریهای سهگانه طبقهبندی میشود. در این درسگفتار مولف این ایده را طرح میکند که بنا بر بعضی شواهد در این هزارههای میانه تفاوتهایی اساسی در جهانشناسی ایرانیان رخ داده است که منجر به پدید آمدن انشقاقی میان ایران و اقوام هندواروپایی شد و در ایران نظام خویشکاری چهارگانه را جایگزین نظام سهگانهی پیشین کرد.
برای این ایده مصادیقی از نظامهای چهارگانه در نسبتی که ایرانیان با اجتماع، فرهنگ و طبیعت و اقلیم برقرار میکنند، به شهادت اساطیر، هنرها و متون پارسی بر شمرده میشود.
همینطور در مورد اصل پیمان و نظام اخلاقی مبتنی بر میانهروی مباحث در مقایسه با نظام ارسطویی آورده شده است که نشان میدهد چگونه نقش «زمان» و تشخیص فردی در عمل اخلاقی در فرهنگ ایرانی برجسته میشود.
این انتخاب فردی در کنار جهانبینی کلانتری معنا مییابد که در آن نبردی به وسعت زمان جاریست و نقش آدمی انتخابگری فعال است که به ارادهی خویش قادر است در سپاه نیکی یا پلیدی وارد این رزم شود.
این تعریف از آفرینش گیتی و فرجام هستی به فرهنگی شکل بخشیده است که در این درسگفتارها «فرهنگ حماسی» نامیده میشود، و دارای مولفههایی است که در سایهی آن توضیح معنای باغسازی به شکلی که در این فرهنگ عرضه شده است، همینطور پروژههای عظیم حفر قنات، ترسیم نگارهها، و طراحی فضاهای معماری، نقوش فرشبافی و …. ممکن خواهد شد.
از جمله مولفههای دیگری که در این گفتار به آن پرداخته شده است، نسبت انسان با امر متعالی است. در اندیشه ایرانی نخستین تجلی از جنس نور است که تاریکی را میشکافد، و سپس کارزار هستی آغاز میشود که در زمانی کرانمند از راه یاوری مختارانهی انسان با اورمزد به پایان خواهد رسید.