«چه بسا کسانی که با هنر ایران روبهرو شدهاند، در مقایسه با آثاری از حوزههای فرهنگی دیگر، بارها از خود پرسیده باشند که چرا در اینجا تقریباً هیچ تصویری نمییابیم که بیانگر احساسات ناشی از مواجهه با پلیدی باشد؟ چرا حتی نقش اژدها، به جای وحشتانگیزی، به شکلی محسورکننده پرداخته شده است؟
یا کلیتر: چرا در این آثار وجه تاریک، رعبانگیز، و دردناک جهان نمودی ندارد؟ انعکاس چنین حالاتی را در انواع موسیقی ایرانی هم کمتر سراغ میکنیم. میتوان پرسید: چرا ما فاقد نغماتی هستیم که بازتابندهی تلاطمهای ناشی از خشم، یا ترس در شنونده باشند؟ چرا حتی در بناهای آیینی، که کارکردشان باید تأکید بر عظمت خداوند، و سروری واسطههای الهی باشد نیز حالت رعب، به قرینهی کاتدرالهای اروپایی، غایب است؟
از سوی دیگر چرا ایدهی تنزیه امر مطلق آنچنان پا نگرفت که به کنار زدن هرگونه تصویر منجر شود؟ و اگر فرهنگ تصویری ادامه یافت، میتوان پرسید که چرا نقاشان ایرانی مسلمان هیچ گرایشی به مصور کردن متون دینی خود نداشتهاند. چرا تنها به تصویر کردن صحنهی معراج روحانی پیامبر، آن هم بیشتر از دریچهی فصلی از خمسهی عاشقانهی نظامی، یا گلستان اکتفا کردهاند؟
یا چرا حتی در آثاری مثل خاوراننامه امام اول شیعیان در نقش پهلوانان تصویر شده است؟ چرا در تصویرگری پیروزیهای نظامی، که اوج آن مربوط به روزگار ساسانیست، به جای تأکید زیاد بر انهدام دشمن و مباهات به در هم کوفتن سرزمینهای دیگر، همانند نقشمایههای آشوری و رومی و دیگران، تمایل بیشتر معطوف به ثبت پیروزی و بخشش نمادین شهریار فرهنمند است؟ همینطور از تمرکز بر درج آنات، اهتمام بر خالی شدن و سپردن ذهن به سیر لحظهای امور، آنچنان که در نقاشی آبمرکب یا شعر هایکو سراغ میکنیم، هم خبری نیست.»
گفتار نهم
گفتار نهم از درسگفتارهای «دیباچهای بر تاریخ فرهنگ و هنر ایران» که در شمارهی ۷۷ مجله منتشر میشود، درصدد است با طرح مختصات منظومهی ایرانشهری و تمرکز بر ظهور و بروز اندیشهی حماسی در ایران، پاسخی برای این پرسشها و پرسشهای مشابه ارائه کند. برای درک بهتر مباحث طرح شده، توصیه میشود گفتارهای آریاسپ دادبه را در شمارههای اخیر حرفه: هنرمند، تهیه و مطالعه کنید (تاریخ هنر ایران؛ مقالات درسگفتارهای تاریخ هنر ایران/۱ تا ۱۰).
این گفتار با مروری اجمالی بر مباحث طرحشده در گفتارهای پیشین و تأکید بر شرایط به وجود آمدن منظومههای گوناگون هستیشناختی در حوزههای تمدنی و فرهنگی مختلف آغاز میشود. سپس مروری مختصر دارد بر مختصات اصلیِ منظومههای عمده شامل چین، عهد عتیق، شبهقارهی هند، تمدن غرب (یونامی-رومی-ژرمنیک) و بالاخره ایران.
دادبه روح سرشت ایرانشهری را «حماسی» مینامد و در یک کلام حماسه را روح هنر ایران میداند. او میکوشد در این درسگفتار شرایط و زمینههای برآمدن و بالیدن اندیشهی حماسی میان ایرانیان را در طول تاریخ این تمدن کهن تبیین کند و مصادیق آن را در اساطیر، آثار مکتوب و ادبی و آثار هنری ایرانی آشکار کند. گفتنی است که ۲۰ صفحه از شمارهی ۷۷ مجله به متن این درسگفتار اختصاص داده شده.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.