مورچه خورت نام شهری نزدیک اصفهان است که ارگ تاریخی مهمی با ۳۳ هزار متر وسعت در دل خود دارد. تشکیل هسته اولیه آن را با توجه به متن سفرنامهها و دیگر اسناد به قرن ۹ و یا پیش از آن، مرتبط میدانند. این قلعه به جز داشتن ویژگیهای خاص معمارانه، به خاطر داستانی تاریخی که در حافظهاش دارد، قابلتوجه است. در سال ۱۱۴۲ ه.ق در این مکان جنگی میان نادرشاه افشار با اشرف افغان اتفاق افتاد که در نتیجه آن دروازههای بسته اصفهان باز شد و حکومت افغانها بر ایران برای همیشه به پایان رسید. این رویداد خونین برای این شهر بسیار مبارک بود. اصفهانیها که پس از پایان دوره صفویه مدتهای طولانی زیر سلطه وحشیانه افغانها بودند با شنیدن خبر پیروزی نادر جسارتی بیسابقه پیدا کردند و تعداد زیادی از آنها را کشتند و بعد از رسیدن نادرشاه به شهر با توپها و غنائم جنگی در میدان نقش جهان، جشن و شادی به راه انداختند.
قلعه مورچه خورت به عنوان بخشی از بستر این داستان تاریخی و نیز به خاطر ویژگیهای تکاملیافته و خاصاش در معماری قلعهای ایران در تمام این سالها شایسته توجه بیشتری بوده است.
در عکسهای هوایی قلعه، آن را در یک چهارچوب تقریبا مربع به طور فشرده میبینیم که نشان میدهد ساختار این مجموعه تا چه حد منسجم و منضبط است. این احتمالا علاوه بر ویژگیهای معماری ایلخانی، متاثر از معماری صفویه است که تقسیمات و چیدمان بخشهای مختلف قلعه اینطور خوشقواره، همگن و متشخص به نظر میرسد. ساختمانها مثل پازلی از مکعبهای ریز و درشت در کنار هم چفت شدهاند، به طوری که در مقابل هر فضای پر، فضایی خالی هم در نظر گرفته شده تا با آن همه تراکم، احساس فراخی و وسعت از بین نرود. یکسانی رنگ محیط و فرمهای تصویری فضا را کمی ساکن و قابل پیشبینی نشان میدهد که این با وجود تنها گنبد کاشیکاریشده، برآمدگیهای سقف حمامها و همینطور چینش عمودی بناهای چند طبقه تا حدودی بر هم میخورد.
ارگ دو دروازه دارد که از زمان ورود، احساس دو طبقه بودن قلعه همهجا منتقل میشود. راهروهای کوتاه (برای جلوگیری از ورود سواره)، ساباتهای طولانی و پیچان، و دیوارهای بلند، گذرهای تنگ، برجهای دیدهبانی، مسجد، حمامهای زنانه و مردانه، انبارهای غذا، مجموعه مغازهها و چند کارگاه صنایع دستی و تعداد زیادی خانهی دو یا سهطبقه با مطبخها، حیاطها و طویله کوچک و بزرگ از این قلعه شهرکی مینیاتوری ساخته، که در آن امکانات و فضاهای خدماتی که گرچه بیشتر در بخش غربی قرار دارد، اما به راحتی برای همه قابل دسترس است. ظرفیتهای رفاهی و امنیتی قلعه آنقدری بوده که در صورت لزوم برای چندین هفته زندگی در داخل قلعه، هیچ نیازی به بیرون پیدا نشود.
با چشم امروزی که به بناهای داخل قلعه نگاه میکنیم شاهد نوعی سادگی مینیمالیستی، در شکل خانهها، دیوارها و پنجرهها و مخصوصا در فرم پلکانهایی که همه جا هست، هستیم. قطعات حجمی ساده مثل لگو روی هم سوار شده و در استوارترین حالت ممکن روی هم قرار گرفتهاند. در عین حال که کل مجموعه خیلی جدی و یا کمی خشک به نظر میآید، تزئینات مختصر اما کافی به صورت مشبک، آجرچینی، حکاکی روی دیوار و نقاشی و مقرنس، عقلانیتی را که گاهی نزدیک است کسالتبار شود، تلطیف میکند.
از سال ۱۳۵۳ که این قلعه شروع به متروکه شدن کرد تقریبا کاری برای حفظ و مرمت آن انجام نشده است. گر چه هنوز چندنفر در آن ساکنند و خوشبختانه بخشهایی از آن نسبتا سالم مانده. در کنار دلایل بسیار به خاطر وجود چندهزار ادعای مالکیت در بخشهای خصوصی آن، این مجموعهی جالب به حال خود رها شده و در حال فروپاشی و تخریب است. تنها بخش پررونق و مراقبت شدهی ارگ قسمتهایی با کاربرد مذهبی از جمله امامزاده و قبرستان است که مشاهیر شهر در آن دفن شدهاند و همینطور در قسمتهایی که مالکیت عمومی دارد مثل دیوارهای اطراف ارگ، حمامها، گذرهای اصلی و مسجد مرمت شده یا در حال بازسازی است.
تصاویر: