به مناسبت گرامیداشتِ روز فردوسی
پیش از آنکه این در برای همیشه بسته شود و جهانِ ما پشتِ درِ نیستی و نسیان بماند، و پیوندِ امروز با دیروز، و فردا با امروز بهتمامی بگسلد، خطِ سبزِ روایتهایی از این در گذر کرد که باغ و بوستانِ فرهنگ و هنر ایرانی از جان و خردِ آن ریشه گرفته است و از جوهرهٔ آن جسم و جان.
اگر به یاد آوریم که این در تا به امروز بارها و بارها و بارها به روی ما بسته شده و میان ما و دیروزمان دیوار کشیده و بسا گنج و رنجِ فکر و فرهنگ را که به خاکِ سیاهِ نیستی و فراموشی سپرده است، قدر و مقام شاهنامه که بازماندهٔ متنهای فنایافتهٔ دیرین است آشکارهتر میشود و درکِ معمای ماندگاریش سختتر؛ بهخصوص که بدانیم از آخرین تدوین شاهنامه تا اولین نسخهٔ موجودِ آن دویست سال فاصله بوده است.
و قدیمترین نسخهٔ بهجا مانده از آن نیز ترجمهٔ عربیِ آن است، و همینطور بدانیم از سنت شاهنامهنویسی و شاهنامهسراییِ عصرِ فردوسی، یعنی کتابهایی که در دورانِ خودِ او یا بسیار نزدیک به زمان او شکل گرفتهاند، اثری بجا نمانده است.
از مسعودی مروزی، شاعر اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، همین نامش به ما رسیده است و از شاهنامه منظومش تنها سه بیت. از ابوالمؤید بلخی، نویسندهٔ قرن چهارم، فقط میدانیم شاهنامه بزرگی به نثر بازنوشته بود. شهمردان ابن ابیالخیر در کتاب نزهتنامهٔ علایی دربارهٔ او نوشته است: «و ابوالمؤید بلخی بسیار بههم آورده است»، و از این روایتها که ابوالمؤید بلخی بسیار بههم آورده بود کلمهای هم به ما نرسیده است.
همینطور یک کُراسه (دفتر) از پانصد کراسهٔ «شاهگردنامه» نوشتهٔ رستم لارجانی، که از عهد کیومرث تا پادشاهی شمسالدوله ابوطاهر دیلمی را روایت کرده بود، هیچْ جز نقل به ما نرسیده است. شهمردان دربارهٔ آن نوشته است: «و از قیاس مجلدی چند که من دیدهام همانا پانصد کراسهٔ بزرگ تمام برآید».
و از کتاب پیروزاننامی که معلم شمسالملک فرامرز بن علاءالدوله بود و «پارسی و پهلوی نیک دانستی» و شمسالملک فرامرز به او «فرموده بود تا از پهلوی به پارسی دری نقل همیکرد و از آن کتابت بدین کتابت باز همیآوَرد… و همانا هزار و پانصد و بیشتر تا دو هزار ورق بودی»* و شهمردان این کتاب را در اصفهان دیده بود هم چیزی به دستمان نرسیده است. از نام مؤلف و از کتاب دوازده مجلدیِ «اخبار فرامرز» هم اثری نمانده است جز یادکردی در متنی.
همچنانکه از شاهنامهٔ ابومنصوری، منبع اصلی شاهنامهٔ فردوسی، که با فراخواندنِ راویان و گروهی از مؤلفان از شهرهای مختلف، با ارادهای معطوف به ثبت و ضبط و حفظ و نگهداریِ این روایات به سرپرستی ابومنصور معمّری گردآورده شد نیز جز چند برگ چیزی بهجا نمانده است.
این در، در مرگ، دری که میان ما و گذشته دیوارها کشیده است، و چنان که فردوسی میگوید چارهناپذیر است: «همه کارهای جهان را در است/ مگر مرگ کان را دری دیگر است»، به ارادهٔ افراد و تدبیرهایشان بیاعتناست، حتی اگر این افراد سپهسالار ابومنصور عبدالرزاق طوسی و پیشکارش ابومنصور معمّری و سالخوردگانی باشند که به امید جاودان کردنِ روایتهایشان در شهر طوس گرد آمدند؛ و چه بسیار خواستها و خونِ دلها و رنجها و گنجهای دیگر که این درْ در آن سویِ خود نهفته و مدفون کرده است.
نویسندگان و کتابهایی که در این چند سطر ذکرشان رفت فقط نمونهای هستند از پیشینهٔ نگارش شاهنامه در عصر سامانیان و زمانهٔ خودِ فردوسی، و نه اشاره به کتابها و روایتهایِ پیش از اسلامیِ اشکانی و ساسانی. چون با این وصف، دیگر باید نبودِ نگارشهایی از تواریخِ ایامِ پادشاهانِ ماد و پارس را بدیهی گرفت که در عهد عتیق، در کتابهای استر و عزرا و در نوشتههای کتزیاس و گزنفون و هردوت ذکرشان رفته است و به سدهها قبل از میلاد مسیح برمیگردند.
گویی نام نویسندهای، کتابی، برگهایی از متنی بزرگ از لای این در خود را به ما رسانده است تا پیام و سلام قافلهای را بدهد که «در غبارِ کوچِ تاریخ» بهسلامت به ما نرسیدند.
سلامِ بیسلامتِ حسرتباری که این نامهای بینشان و نشانههای بینام به ما میرسانند شاهنامهٔ فردوسی را غنیمتی بهدرجَسته از جنگ و چنگِ مرگ معنا میکند و شکرانهٔ نعمت ماندگاریاش را از زبان تا ریشههای جان پیوسته میدارد.شاهرخ مسکوب بر شاهنامههای بروخیم و مسکو) نوشتهام، مواضعِ ضعفِ مترتّب در نوع و شیوهٔ نوشتارِ مسکوب را برشمردهام و در اینجا میکوشم نشان دهم چرا آثار او در میان آثاری که در زمینهٔ شاهنامه نوشته شدهاند، با تمام کمبودهایش از بُعد نسخهشناختی و ریشهشناختی و لغتشناختی گوهری نادره از درک و دریافتِ دروننگرانهٔ متن در دلِ خود دارند که با گذشت ۵۵ سال از انتشارِ اولینِ آن (مقدمهای بر داستان رستم و اسفندیار) چنین ویژه و تازه است، بیآنکه بینقص باشد.
*نزهتنامهٔ علایی، شهمردان ابن ابی الخیر، تصحیح فرهنگ جهانپور، موسسه مطالعات تحقیقی، ۱۳۶۲.
پیوندهای مرتبط:
مشاهدهی گفتگو با مهری بهفر درباره تالیف کتاب «تصحیح انتقادی و شرح یکایک ابیات شاهنامه فردوسی»
تهیهی کتاب «تصحیح و شرح یکایک ابیات شاهنامه فردوسی» تألیف مهری بهفر