در اوایل دههی هفتاد و دورهی سازندگی، همچون سیاست فرهنگیآموزشی قبل از انقلاب، بنیاد نهادن فضاهای آموزشی و تاسیس دانشگاه در شهرهای مختلف جزو اولویتها بود. تشویق به فرزندآوری که در دههی شصت از سیاستهای جمعیتی تلقی میشد محصولش نسلی بود که از اواخر دههی هفتاد به سن آموزشهای دانشگاهی میرسید. کنکور و رسیدن به صندلیهای دانشگاه روز بهروز رقابتیتر و داغتر میشد. تحصیل در رشتههای هنری قبل از انقلاب تنها در پایتخت (و در دههی پنجاه در اصفهان) امکانپذیر بود، اما در دههی هفتاد دانشگاهها و شهرهای زیادی دانشجوی هنر و نقاشی میپذیرفتند. در پایتخت هم تعداد دانشگاههایی که رشتههای هنری داشتند رو به افزایش بود و لیست رشتههای تحصیلی هنر طولانیتر میشد.
در دههی هشتاد موج تحصیل در دانشگاه آزاد به رشتههای هنری هم رسید و در ادامه دانشگاههای غیرانتفاعی و علمیکاربردی از راه آمدند. آمار فارغالتحصیلان سال به سال بالاتر میرفت اما سرفصلهای آموزشی همان چیزی بود که در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه در دانشکدهی هنرهای زیبا تدوین شده بود. میل به توسعه فضاهای علمی که در بیشتر موارد با کمبود امکانات آموزشی، از اساتید کارآزموده گرفته تا کارگاه و وسایل کارگاهی مناسب، گرچه با تاسیس دانشگاه برآورده میشد اما خلاء بزرگتری را پیش رویمان میگذاشت. دادهها و آمارها حاکی از رشد کمی شتابناکی است که فاقد توجه به جنبههای کیفی بود. به احتمال زیاد یکی از بهترین راههای سنجش کیفی نهادهای آموزشی رفتن سراغ تجربههای بیواسطهی افرادیست که در این دوره تحصیل کردهاند و طی این سالها آموزش دیدهاند. رسول اکبرلو، علیرضا رضایی اقدم و مسلم خضری در این گفتوگو از تجارب تحصیلیشان میگویند.
آهنگساز: سبحان افسریان
گوینده: صبا تقوی
مجموعهی دیمتی حامی انتشار این فایل شنیداریست
مدت زمان: ۴۸ دقیقه
روی علامت کستباکس کلیک کنید
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.