در تقابل با دستگاه آکادمی و بازار آن: تلاش در جهت بازخوانشی از نظریه تاریخ هنر- تصویر

مهدی قادرنژاد

تاریخ هنرهای تجسمی، تاریخ شیوه‌های گوناگون به بیان درآمدن «تصویر» است. تاریخ هنر نیز، به تبع تاریخ فهم و کشف این تصاویر است. تاریخنگاران هنر در سنت‌های فکری گوناگون نیز، هر کدام از دیدگاهی و با رویکردی متفاوت به «تصاویر» و سیر آنها پرداخته و آنها را تفسیر کرده‌اند. به عبارتی این شیوه‌های تاریخنگاری هرکدام نشان‌دهندة تلقی‌هایی خاص از «تصویر» و نحوة مواجه با آن است. بدون شک سنت تاریخنگاری آلمانی از وینکلمان بدین سو مسامحت بزرگی در این نحوه «بیان» داشته است. سنتی غنی که مرور آن می‌تواند تلقی‌های متفاوت و متنوعی از «تصویر» را آشکار کند. در این میان آبی واربورگ از کلیدی‌ترین افراد در این سنت تاریخی است. او را می‌توان «مورخ تصویر» به معنای اخص دانست. هرچند، در تلقی عام در فضای پژوهشی در ایران، به واربورگ بیشتر در مقام مقدمه‌ای برای فهم آیکونولوژی پانوفسکی اشاره می‌شود، و اغلب هم در همین حدود معرفی شده است. در حالی که به نظر می‌رسد دامنة علایق گستردة واربورگ فراتر از این رویکرد خاص و حدود باشد. واربورگ از طریق خوانش «تصاویر» از دوره‌های مختلف، به ویژه از دنیای باستان و عهد رنسانس، به دنبال «بیانی» خاص از «تصویر» است. این نحوه مواجه واربورگ با تصویر و مفاهیم خاص او در این زمینه، رویکرد و اندیشه متفاوت او را نشان می‌دهد؛ رویکردی که او را از پیشینیان و همعصران خود و البته از شاگردان‌اش متمایز می‌کند. این رویکرد و طرز بیان، اگرچه به آسانی نمی‌تواند به شکلی مکانیکی در مقام «ترفندها» یا «روش»های تحلیل و تفسیر آثار هنری قرار گیرد، اما دیدگاهی را عرضه می‌کند که «همدلی» با آن می‌تواند نیروبخش هر «بیانی» از تصویر در کلیت آن باشد. هدف واربورگ فهم اهمیت مسایل فلسفی و زمینه مرتبط با تاریخ هنر و تفسیر تصویر است. ذات این مفاهیم این چنین هستند و رویکرد واربورگ و نگاه کلی او به تاریخ تصویر نیز چنین است. و اگر اندیشه و رویکرد او به یک گام‌بندی یا روش‌شناسی مرسوم منتج نمی‌شود، ناشی از ذات خود تحلیل و نگاه اوست که از سنخ تحقیقات و روش‌های مکانیکی نیست و از فرمول‌بندی و دستگاه ساده‌سازی آکادمی می‌گریزد.


با توجه به آنچه گفته آمد، واربورگ را به مثابه یک الگوی گریز از قواعد مرسوم روش‌شناسی‌های آکادمیک می‌فهمیم و می‌بینیم. در نگاه به بازار اندیشه و کتاب امروز ایران، معرفی نوع نگاه و روش واربورگ به تاریخ هنر و تفسیر تصویر جز در مقالاتی کوتاه و معرفی مختصر جایگاه مستقلی را پیدا نکرده و وارد دستگاه آکادمیک و بازار دانشگاهی حوزه نظریه  تاریخ هنر در ایران نشده است. ورود او آنگونه که گفتیم خیلی جزئی و بدون تشریفات بوده است. مانند دیگر اندیشمندان جایگاه والایی نیافته و گویا ساختار قدرت آکادمی به او نیاز چندانی احساس نکرده است. این حضور مختصر را می‌توان به فصلی از کتاب امیر نصری، گفت‌وگویی از بهار مختاریان با مجله چیدمان، بخشی کوتاه در کتاب زیباشناسی اِلیان اِسکوبا، ترجمه متنی کوتاه از مریم پالیزبان درباره اطلس تصویر واربورگ و اشارات ضمنی به او در کتاب‌هایی از ارنست کاسیرر، جورجیو آگامبن و… محدود دانست. واربورگ مانند پانوفسکی، بوردیو، فوکو، متفکران حوزه اندیشه پسااستعماری و… برای دانشجو و نظام آکادمیک، یک روش‌شناسی سریع و در دسترس را فراهم نمی‌کند و شاید به همین دلیل باب میل ذائقه آسان‌خوان آکادمیک ایرانی نیست. آکادمی و فضای فکری فرهنگی موجود در پی روش‌شناسی آسان و در دسترس است و واربورگ حداقل در ظاهر چنین چیزی را در اختیار آنها قرار نمی‌دهد. واربورگ دشوارخوان است و به راحتی تن به ساختار و فرمول نمی‌دهد، پس باید او را کشف کرد. اندیشه او، بحث کاربردی کلی و خوانشی از سر تفنن یا سطحی نیست. باید به درون متن او راه یافت و روش او را درک کرد. آنگونه که بهار مختاریان می‌گوید: «بحث بر سر روش واربورگ (و پانوفسکی) است و نه درباره کاربرد عام آیکونوگرافی و آیکونولوژی در بسیاری از پژوهش‌ها. آنچه که در روش کار آنان مطرح است میان‌رشته‌ای بودن است و شاید شمار کسانی که بتوانند آن‌را بکار برند، بسیار کم باشد. اما اگرچه کاربرد آن دشوار است، باز از اعتبار آن نمی‌کاهد. در ایران هم بهتر است پیش از متأثر شدن از این‌گونه نقدها که خود ارزشی در مطالعات غربی نیافته‌اند، تحقیقات واربورگ- پانوفسکی را جدی بگیریم و به درستی به کار ببریم». واضح است که این جدی گرفتن و کاربرد درست حداقل باب میل بخش وسیعی از جریان غالب آکادمی امروز نیست. آنها در پی انتقال، ترجمه و به سطح آوردن مفهوم هستند، در پی قالب زدن آن و در دسترس قرار دادن آسان آن. در مواجهه با این ساده‌سازی و کاربردی کردن مفاهیم، می‌توان گفت که متخصصان این حوزه در نوعی عمل کیشی- آیینی نزد کشیشان و روشنگران و دستگاه روحانی در خدمت آنها با ترجمه، ساده کردن مفاهیم و ایده‌ها (در اینجا نظریه تاریخ هنر و آیکونولوژی) سعی در تعیین و تحدید مسیر و رویکرد مخاطبان خود دارند. نوعی قالب‌گیری مجدد ایده‌ها و ساده‌سازی آنها. بنا به واژگان ماکس وبر «این کار اقتدار رسمی و روحانی‌سالارانه کلیسا است که می‌کوشد همواره به دین توده‌ها سازمان دهد».


البته که واربورگ و اندیشه امثال او چیزی است که آکادمی- به مثابه دستگاه روحانی حاکم- و ذائقه برساخته آن ابزار پاسخ لازم را برای فهم و مواجهه با آن فراهم نکرده است و راحت‌ترین کار انکار آن است یا قلب آن به نفع خود (مانند کاری که دارد با پانوفسکی می‌شود؛ تبدیل به دستگاه تولید مقاله و رساله). آکادمی- و استاد و دانشجو به عنوان ابزار اعمال قدرت دستگاه روحانی- اهتمام‌اش بر فرمول‌بندی و سازه‌ای حاضر و آماده است. واربورگ این فرمول را به آنها نمی‌دهد و برای همین چنین اندیشمندانی نادیده و مغفول می‌مانند. کتاب حاضر ومعرفی متفکری چون واربورگ ( و نه لزوماً او) برهم زدن این رویه و قاعده‌مندی حاکم بر دستگاه آکادمی است. ارائه خوانش متفاوت از پانوفسکی، آیکونولوژی، معرفی کسانی چون آبی واربورگ، نگاه متفاوت به تاریخ تصویر، پرسپکتیو و تفسیر دیگری از آن در تاریخ تصویر ایران و… بر هم زدن این ساختارمندی و رابطه قدرت است. و همانطور که در بالا اشاره شد، دلیل انتخاب واربورگ، همین ضد سیستم بودن و خوانش متفاوت و دشوار او از تصویر است. آیکونولوژی مورد نظر او نیز به همین گونه مسیری دیگر را می‌جوید، واربورگ آنجا هدف‌اش بازگرداندن تصاویر به تاریخ خودشان (قلمرو فرهنگی- انسان‌شناختی) است.


آیکونولوژی در مقام علم تفسیر تصویر، رویکرد و حدودی مشخص و فرمول‌بندی شده دارد. محقق- آکادمیسین ایرانی و حوزه پژوهش- کتاب در ایران چنین تصویری را دوست دارد و اینگونه معرفی کرده است. اما وقتی وارد حوزه تاریخ تصویر یا نظریه تاریخ هنر و کتابها و منابع یا رویکردهای دیگر محققان این حوزه می‌شویم، منابع یا پژوهشها یا تحلیل‌های بر اساس آنها کم است یا مغفول و نادیده مانده است.آبی واربورگ نمونه روشن این حذف، انکار یا نادیده ماندن است. واربورگ در محافل علمی- آکادمیک ایران، در مقام پدر آیکونولوژی شناخته شده و بدین ترتیب در حاشیه بحث درباره آیکونولوژی و تعریف این روش، بخشی کوتاه نیز به او اختصاص داده شده است. هرچند وجهه اصلی او به عنوان مورخ تصویر نادیده یا مغفول مانده و این تناقض ماجراست. در محافل آکادمیک واربورگ را در مقام یک آیکونولوژیست و پدر یا استاد کسانی چون پانوفسکی، ویند، زاکسل و… میشناسند. این شناخت محدود و متعین و بیشتر همراه با حذف، تنها شناخت و معرفی واربورگ در متون پراکنده موجود است. نقطه اتصال ما با واربورگ همین حذف و نادیده ماندن است. ما اصولاً دنبال نقاط حذف شده و نادیده مانده تاریخ فکر هستیم و دلایل این حذف. حذفی که توسط آکادمی انجام شده یا حمایت و تشدید شده است. از این راه هم نگاه مرکز- آکادمی (که دنبال تثبیت، قواعد، فرمول‌بندی اصول، دستگاه‌سازی و… است) را به چالش می‌کشیم و هم بخش حذف شده تاریخ را به سطح آورده و مورد خوانش قرار می‌دهیم. خوانده‌های قبلی (برای نمونه مورد اندیشه پانوفسکی و رویکرد او در آیکونولوژی) را مورد قضاوت و خوانش مجدد قرار می‌دهیم و همه این آرا را تحت یک نظام مدون شکل می‌دهیم. هدف ما فراتر رفتن از این دستگاه- نظم حاکم (مانند تبدیل آیکونولوژی پانوفسکی به ابزار تثبیت دستگاه- نظام آکادمی در یکسان‌سازی پژوهش و قاعده ساخت مقاله- رساله) و ارائه تاریخ و شرحی پیراسته از آن است. مهم‌ترین ابزار کار ما در پیمودن این مسیر ترجمه است. ترجمه هم در مقام برگردان متون از زبان اصلی به فارسی و هم در مقام انتقال تاریخی- جغرافیایی مفاهیم به زبان فکری مقصد است.


خاستگاه یا به بیان بهتر زمینه طرح و بسط ایده‌ها و جستارهای مورد بحث ما- نظریه تاریخ هنر، تاریخ تصویر، آیکونولوژی، همین بحث تاریخ تصویر و آرا و نظرات آبی واربورگ در این زمینه است. در ابتدای کار بحث‌های دیگر در ذیل معرفی اندیشه و رویکرد واربورگ قرار دارند. همچنانکه پیشتر اشاره شد هرگونه تلاش برای گنجاندن واربورگ در چارچوب و کلیتی بسنده، انگار به گونه‌ای پرهیزناپذیر ناممکن می‌نماید. در نتیجه‌ی این دشواری‌ها، در گام اول ناچار به ارائه طرحی کلی از آرای واربورگ، کلیدواژه‌های منظومه فکری او (رنسانس، اطلس تصویر، خاطره، همدلی،  Nachlebenیا «حیات بعدی»،  پاتوس‌فرمل، تاریخ فرهنگی و…) و شرح و بسط آنها، و در نهایت طرح نسبت او با اندیشمندان دیگر چون برونو، هگل، نیچه، فیشر، کاسیرر، پانوفسکی، بنیامین و… (البته از رهگذار ترجمه) شدیم. تلاش یا امید مسیر حاضر طرح چنین ساختاری از دستگاه فکری واربورگ است. بدین ترتیب، کارهای پیشِ رو در فقدان متون اصلی، به مانند پیش‌درآمدی بر واربورگ و در ادامه نظریه تاریخ هنر و آیکونولوژی عمل می‌کند. به این ترتیب، همانطور که گفتیم اندیشه واربورگ نقطه مرکزی مطالعات ما خواهد بود و مفاهیمی چون تاریخ تصویر، نظریه تاریخ هنر و متفکران تاثیرگذار آن، آیکونولوژی،تاریخ فرهنگی و… را در ذیلِ اندیشه و آرای واربورگ شرح و بسط داده و البته که دامنه خود این مفاهیم را نیز به صورت مستقل گسترش می‌دهیم. به نظر می‌رسد که این متون، بتوانند تا حدی خلاء موجود در مورد اندیشه آبی واربورگ را پر کرده، و بدین طریق و در ضمن این کار به آغازگاه‌های رویکرد آیکونولوژیک- مطالعه تصویر پرداخته و دیدگاه‌های متفاوت در مورد تفسیر تصویر و آیکونولوژی را نیز معرفی ‌کنند[۱].


[۱] . به این امید که مجموعه- مسیر حاضر نه به صنعتِ آکادمیکِ مقاله- رساله‌سازی (به مانند آیکونولوژی پانوفسکی)، که به فهم و فلسفیدن درست این رویکرد کمک کند.

سبد خرید۰ محصول