در سلفپرتره، جایی که هنرمند و موضوع ظاهراً یک شخص هستند، فعالیت خواندن، تفسیر، تحلیل و بازنمایی، بنا به تعریف، درگیر چرخهی «احترام به خود»، «نمایش خود»، «آشکارسازی خود» و «آفرینش خود» میشود. علاوه بر این؛ مواجههی فرد با چهرهی خویش به منظور دستیابی به یک بازنمایی صادقانه و متقاعدکننده از خود، همیشه با این درک توأم است که: درون و برون در نهایت از یکدیگر متمایزند، و دست کم دو خود وجود دارد. یکی در دسترس و دیگری مخفی و پنهان، و اینکه درک «من» در سلفپرتره، در واقع شناخت [فرد] «دیگری» است.
«خودنگاری» هنری فردی و معطوف به شخص است. این هنر با ایجاد تماس بین دو مرز دیدن و دیده شدن، فضایی خارقالعاده را آشکار میکند. با مشاهدهی تکچهرهها، ما خود را به واسطهی کششی که از این چشمان بدگمان، دودل و متعجب ناشی میشود، گیج و آشفته مییابیم. در حالی که یک نکتهی مشترک، این نگاههای سرد را به هم پیوند میدهد و آن این که همهی آنها هنرمند هستند. تکچهرهها که همواره تجربههایی هنرمندانه به شمار میروند با خلق شیوههایی که این حرفه برای معرفی خود برمیگزیند، صورتی جامعهشناختی مییابند. با مشاهدهی این تمایل ناخوشایند نسبت به غافلگیر کردن و اغوا کردن که ویژگی خاص آنهاست، همزمان سرگرم و سردرگم میشویم و اغلب نیز تنها میتوان مجذوب آنها شد. چنان است که گمان میرود، میتوان رافائل را در جوانیاش و یا پیکاسو را در واپسین روزهایش، همانگونه مشاهده کرد که «آنها خود را میدیدند.»
سلفپرتره موضوعی است که در مدیومهای گوناگون از جماله نقاشی، مجسمه و یا عکاسی دنبال شده است. کمتر عکاسی را در تاریخ عکاسی سراغ داریم که به نوعی وسوسهی عکاسی از خود (خودنگاری ـ سلفپرتره) را تجربه نکرده باشد. بعضیها جدی و مستمر و به دفعات و برخی نیز هر از گاه و تفننی و اتفاقی.
جذابیت این تصاویر خودنگاره (سلفپرتره) نه تنها در دیدهشدن چهرهی همیشه پنهان خود عکاسها است، که نیز تجربهی نوع نگاه و برخورد تصویری آنها با خود است. این که هرکس میکوشد تا خودش را در قلمرو زبان آشنای تصویریاش بگنجاند. تنوع و تعدد این تصاویر، به گستردگی عکاسان شاخصی است که خلاقیت تصویری دارند. هنرمندانی که هریک حاصل دنیایی شخصی، فردی و منحصربهفردند.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.