اما تعریف دیگری هم وجود دارد که میگوید: «مونتاژ برگرفته از واژهی فرانسوی montor، به معنای سرِهمکردن است. فتومونتاژ، جدا کردن نگاتیوها، یا عکسها از منابع مختلف (قدیمی یا جدید) و سرِهمکردن دوبارهی آنهاست، به شکلی که دیگر ربطی به کارکرد اولیهشان نداشته باشند، از نتیجهی نهایی عکسی گرفته میشود تا از آن نسخهای یکنواخت به دست آید.» میتوان رنگ و متن نیز به این ترکیبها افزود و درنهایت پا را از دامنهی عکاسی فراتر گذاشت.
نوع دیگری از فتومونتاژ، که نه مستلزم ترکیب تکنیکهاست و نه افزودن متن نوشتاری به تصویر، نوردهیهای چندباره است که در آن با ثبت لحظات جداگانه بر روی یک سطح حساس، خودِ زمان از نو شکل میگیرد. با اینکه بافت و ظاهر فتومونتاژ شبیه کلاژ است، تمایلی به خلق اثری یکّه ندارد؛ از محصول نهایی، معمولاً عکسی تهیه میشود تا بتوان آن را در نسخههای متعدد تکثیر کرد.
در «تاریخ فرهنگی عکاسی» آمده است که «واژهی مونتاژ ریشههای مختلفی دارد، و در عرصههای مختلف، معناهای متفاوتی به خود میگیرد، مثلاً در فیلم صامت، منظور از آن توالی سریع تصاویری است که بر تغییر زمان و یا ایدهها دلالت دارد.» هاسمن، دادائیست برلینی، در توضیح دلیل نامگذاری این رویکرد میگوید: «گروه بر اصطلاح فتومونتاژ به توافق رسید، چون نفرت ما را به «هنرمند» قلمداد شدن نشان میداد، ما دوست داشتیم به چشم «مهندس» به ما نگاه شود، چون ما این تصاویر را میساختیم، آنها را سرِهم میکردیم…» و گُستاو کلاتسیس، فتومونتاژکارِ برجستهی روسی در توضیح آن میگوید: «واژهی فتومونتاژ، حاصل فرهنگ صنعتی است و همان معانی را با خود حمل میکند، مثل مونتاژ ماشینها، مونتاژ توربینها…»
مونتاژ عکاسانه، پیرو اصول اساسی کُلاژ است، با این تفاوت که در آن، اثر تکمیلشده مجدداً عکسبرداری میشود، تا تصویر نهایی به شکل یک عکس درآید، به این ترتیب، این قطعات اولیه، دیگر چیزهایی مجزا دیده نشده و اثر، وحدت کلیای مییابد. کسانی که آثاری اینچنین تولید میکردند، رویکرد خود را «مونتاژ» میخواندند، تا دقیقاً یادآور «خطِ سرِهمکردن» باشد، و بر این نکته پافشاری کنند که این یک تصویر «خلقشده» نبوده، و اثری «مهندسیشده» است.
با اینکه شمار بسیاری ادعا کردهاند که مبدع فتومونتاژ بودهاند، این تکنیک نیز، همچون تکنیکهای عکاسی بدون دوربین، ایدهای بسیار قدیمی است که زمان بروز نهائی و قدرتمندش قرن بیستم بود. چنانچه اشاره شد، از تعاریف موجود دریافت میشود، فتومونتاژ زیرمجموعه و یکی از انواع کُلاژ ـ به لحاظ صوری ـ است، که در آن به جای مواد مختلف، از ترکیب عکسها استفاده میشود. تعریف بسطیافتهی آن، ترکیب عکسها ـ هم عکسهای چاپشده بر کاغذ حساس و هم تصاویر مجلات و جراید ـ با نوشته و رنگ و طرحوارههای مهندسی را نیز پوشش میدهد. از این منظر، ترکیب عکسها با رسانههای دیگر، عمری به درازای خود عکاسی دارد. از سال ۱۸۴۲ رنگ کردن داگرئوتیپها با آبرنگ آغاز شد، عکسهای کاغذی نیز چنان رنگ میشدند که دیگر چیزی از بافت سطح عکاسیشان باقی نمیماند؛ چشمها، در غالب پرترهها با رنگهای مختلف از نو بازسازی میشد. تالبوت، یکی از نخستین کسانی است که عکس را با نوشته همراه کرد، این نوشتهها بر کنار عکسها و یا روی آنها بود، او در کتاب «قلم طبیعت»، متنی را برای توضیح هر کدام از عکسها با آنها همراه کرد.
یکی از اولین نمونههای شاخص ترکیب نقاشی و عکس، اثر متعلق به لِیدی فیلمر، بانوی ذوقورزِ ویکتوریایی است؛ او را میتوان نخستین هنرمندی دانست که کُلاژی از عکسها ساخته است، او با برش و چینشِ کارت ویزیتها و ترکیب آنها با نقاشی آبرنگ ـ از پروانهها و گلها و… توانسته است بیانیهای ارائه کند که کاملاً از معانی تکتکِ عکسها متمایز است، اشارات تلویحیِ جنسی و تداعیهای ناخودآگاه ـ با اینکه زبان چنین بحثهایی در آن زمان هنوز به بلوغ نرسیده بود و تلاش برای داستانپردازی و روایت، آشکارا، در کارهای او دیده میشود.
قرن بیستم، با همراهی عکاسی با موج مدرنیسم، شاهد رویکرد بسیار متفاوتتری نسبت به ترکیب تصاویر است، و به همین دلیل چیزی که امروزه از آن به فتومونتاژ یاد میکنیم، براساس فرم و مهمتر از آن محتوا و بیانیه بیشتر محصول عکاسی مدرن است.
فرم و لیست دیدگاه
۰ دیدگاه
هنوز دیدگاهی وجود ندارد.