از سیر تا پیاز: مهمترین کتاب نجف دریابندری
میدانید مهمترین کتاب نجف دریابندری که دیروز از این جهان رفت و دوستدارانش را اندوهگین و تنها گذاشت، کدام است؟ از سیر تا پیاز: کتاب مستطاب آشپزی. خواننده شاید حیرت کند و بپرسد آیا تاریخ فلسفهی غرب برتراند راسل و هکلبری فین مارک توین و پیرمرد و دریای همینگوی اهمیتشان از یک خودآموز آشپزی کمتر است. میتواند باشد. اولاً اینکه آن کتابها ترجمهاند، ترجمههایی عموماً درخشان، اما به هر رو ترجمه، در حالی که از سیر تا پیاز کتاب تالیفی است. و نجف دریابندری کتاب تالیفی دیگری ندارد. چرا، مجموعه مقالات پراکندهاش به صورت کتاب منتشر شدهاند، اما کتاب تالیفی مستقل ندارد. آن ماجرای چنین کنند بزرگان هم که شایع شده بود ترجمه نیست و نوشتهی خودش است توسط خودش تکذیب شد؛ حقیقتاً ویل کاپی آمریکاییای هست و کتابی دارد با عنوان ظهور و سقوط تقریباً همه چیز که چنین کنند بزرگان ترجمهی آن است. پس سیر تا پیاز تنها کتاب تالیفی نجف دریابندری است و کتاب درخشانی است.
در همان زمان انتشار کتاب هم فرهنگدوستان این پرسش را مطرح کردند که چرا باید آدمی در اندازههای نجف دریابندری وقتش را صرف تالیف کتاب خودآموز آشپزی کند. او در مقدمهی کتاب به این پرسش پاسخ داده است:
« … دو رشتهی نقاشی و آشپزی همیشه علاقهی مرا جلب کردهاند، و با آنکه شاید کمتر کسی میان این دو رشته شباهتی ببیند، برای من همیشه این دو کار شبیه و حتی با هم مربوط بودهاند. در هر دو مورد انسان چیزهایی را با هم ترکیب میکند و چیز دیگری به وجود میآورد که ممکن است برای خودش و دیگران خوشایند باشد، یا نباشد. … نمیدانم این قیاس تا چه اندازه موجه است، ولی به هر حال من گاهی بخشی از اوقات خود را صرف این دو کردهام، اگر چه با کمال تعجب متوجه شدهام که اگر در این زمینهها استعدادی داشته باشم، این استعداد بیشتر جنبهی نظری دارد تا عملی. … »
و بعد:

«تابلویی که مقابل صفحهی عنوان کتاب مستطاب میبینید یادگار نخستین روزهایی است که من کار نقاشی و آشپزی را در یک زمان و مکان آغاز کرده بودم. زمان اسفندماه سال ۱۳۳۶ است و مکان اتاق شمارهی ۱۲ در زندان شمارهی ۳ در مجتمع زندانهای قصر قجر. در آن هنگام من به مناسبت فعالیتهای سیاسی به زندان درازمدتی محکوم شده بودم و وقت خود را با ترجمه و نقاشی میگذراندم؛ ضمناً به واسطهی همان علاقهی معروف، آشپزی برای زندانیان هماتاق را هم به عهده گرفته بودم. آنچه در سمت چپ تابلو در کنار دیوار میبینید، دیگ آبگوشتی است که تقریباً هر روز روی یک چراغ سهفتیله بار گذاشته میشد، و من در جایی که دیدگاه شماست مینشستم و به کار نقاشی یا ترجمه مشغول میشدم. این تابلو البته روز نقاشی را نشان میدهد. … همان طور که ملاحظه میکنید تابلو به یک اثر «نائیف» بیشباهت نیست؛ کیفیت آبگوشتی هم که در دیگ میجوشد، تا آنجا که حافظه یاری میکند، در همین حدود بود.»
این ارتباط بین فعالیت سیاسی و زندان و علاقه به آشپزی و نقاشی و همه در این تابلو و این جملات جمعاند. این که انگیزهی آگاهانهی نجف دریابندری چه بوده جای خود، اما به گمانم این کار او به یک «شوخی عملی» شبیه است، یک جور ساختارشکنیِ تصویر جدی و عبوس زندانی و فعال سیاسی است. یکی از شمارههای ماهنامهی زنان که نشانیاش را به خاطر ندارم به مصاحبهای با او دربارهی این کتاب اختصاص داشت و جلدش مزین بود به عکسی از نجف دریابندری که کتاب مستطاب آشپزی را به دست گرفته بود و با رویی شاد به دوربین مینگریست. همان موقع این عکس و استقبال او از انتشار آن روی جلد مجله نظرم را چون کوششی برای شکستن تصویر کلیشهای روشنفکر جلب کرد. اکنون نیز معتقدم انتشار این کتاب اساساً چنین تاثیری دارد.
این را هم بگویم که کتاب از یک نظر بسیار جدی است، اولاً کار نحیفی نیست که صرفاً برای غرضی که گفتم سرهمبندی شده باشد و از آنجا که همسرم از این کتاب استفاده میکند برای پختوپز، میتوانم گزارش کنم که کاملاً بهدردبخور و کاربردی است. حجم آن هم نزدیک به دو هزار صفحه است که خود نشان از این دارد که نجف دریابندری کارش را کاملاً جدی گرفته بوده است. و در جملات اندکی هم که برای توضیح دستورهای غذاهای متنوع آمده، باز جابهجا طنز نویسنده گل کرده است. اصلاً به عنوان کتاب توجه کنید. به جای «همه چیز دربارهی … » معادل «از سیر تا پیاز» انتخاب شده که در ضمن به پختوپز مربوط میشود و خود طنزی آفریده. بله، نجف دریابندری این طوری بود، جدی و شوخی برایش دو دنیای جدا از هم نبودند.
*منبع: سایت وینش