شمارهی ۷۸ «حرفه: هنرمند» منتخبی از متونی در زمینهی ادبیات تجسمی و مقولات مرتبط است که در فاصلهی زمانیِ شکلگیری نخستین روزنامهها و نشریات در یکی دو دههی پیش از انقلاب مشروطه تا آستانهی انقلاب سال ۱۳۵۷ در نشریات و گاه کتابها در ایران چاپ شدهاند. در این ویژهنامه ۶۲ مطلب گردآوری شده و شما میتوانید آن را از اینجا تهیه کنید. همچنین ما به علت محدودیت فضای مجله در آخرین لحظات مجبور به حذف تعدادی مقالات شدیم که بخشی از آنها را در سایت منتشر خواهیم کرد. از جمله این مطلب به قلم مرتضی ممیز که دربارهی جلال شباهنگی نوشته، و در مجلهی رودکی، شمارهی ۶۶، فروردین ۱۳۵۶ به چاپ رسیده است. در بازنشر این مطالب به رسمالخط و علامتگذاری متون اصلی وفادار بودیم.
هنرمندی در راه است
مرتضی ممیز
1
جلال شباهنگی همیشه کنار میایستد. ساکت و آرام. بعضی اوقات حضور او فراموش میشود در این محیط جنجالی که هنگام معرفی و آشنائی نامت را باید با هو و جنجال بگوئی که ترا بجا بیاورند بهشباهنگی که برمیخوری به آرامی لبخند میزند. بنابراین طبیعی است که او را نشناسی و اصلا وجودش را حس نکنی. گمانم هفت سالی باشد که دارد کار میکند. تاکنون نامش را شنیدهای؟
در محیط کوچک کارش هم فکر نمیکنم کسی او را بشناسد. حداکثر او را بیاد میآورند که آدم خوبیست، جدی هم هست. باز همه طبیعی است چون معیارهای شباهنگی با معیارهای ما نمیخواند، در زندگی او قانون وجود دارد. اصول محکمی زیربنای فکر و اندیشه و راه و روش او را ساخته است. بینهایت طبیعی است. بینهایت قاطع است. یکی از درستکارترین آدمهاست و لذا خیلی پرطاقت است وقتی با او کار میکنی خیالت راحت است. از معدود همکارانی است که بتو پشت پا نمیزند. اخلاقاً شباهت زیادی به مسیح دارد. محکم که توی گوشش میخوابانی با نرمی به حماقت تو لبخند میزند. در این محیط جنجالی که ظاهر انسان مبنای قضاوت است. ظاهر او مبنای بدی برای قضاوت است. بدون آنکه خلاف مسیر رودخانه شنا کند. خط او با خط تو نمیخواند. با اینحال او را خوب معرفی نکردم. چون نمیشود او را با هو و جنجال معرفی کرد.
2
نقاشیهایش در نگارخانه لیتو مناظری از کوهها و تپههای اطراف تهران و منطقه مازندران است. خیلی ساده، خیلی پاک و خیلی بادقت و ظرافت نقاشی شدهاند. انگار که شباهنگی با دستگاهی تمام هوای آلوده و کثیف محیط را مکیده است تا زیبائی شاعرانه و حتی فیلسوفانه وطن ما را نشان دهد. طبیعی است که او با نگاهی هنرمندانه زوایای خاص و بکری را دیده است و چشماندازهائی را انتخاب و نقاشی کرده است که سر راه چشمهای تنبل ما نیست.
این مناظر را که ببینی، اگر با دقت ببینی شباهنگی را میتوانی بدون هو و جنجال بشناسی، فضای وسیع، پاک و زیبای درونی او را میبینی. دنیائی با عظمت و محکم و غرورآمیز با افقهای روشن بدون آنکه خورشید بشکلی سمبلیک در چشمان تو بتابد و نگذارد ظرائف و زیبائیهای محیط را حس کنی و ببینی. همۀ کوهها و تپهها و تک درختهای نارون که خود نشانه دیگری از دنیای اوست، همه درختهای بید خشک با ظرافتی مینیاتورگونه مقابل چشمانت قرار گرفتهاند. رنگها آنچنان لطیف و آنچنان با صلابت زمین و زمان را پوشانیدهاند که متوجه حضورشان نمیشوی. فرمهای منحنی یکی پس از دیگری و مرحله به مرحله نگاه را به دوردستها میبرند. گوئی تابلوها پنجرههائی هستند که نگاه ترا به چشماندازهای اعماق انسانی هدایت میکنند.
3
نقاشی کردن برای شباهنگی مانند آزمایشی علمی است. آتلیه او را باید لابراتواری برای جستجوها، مطالعات و اکتشافات و تجربیات نامید.
کار در نهایت جدی بودن انجام میشود. تنها الهام یا هوسی هنرمندانه اثری را بوجود نمیآورد انضباطی سخت حکمفرماست.
صدها برگ از طراحی کوهها و تپهها در کناری قرار دارند. اینها اولین یادداشتهای آزمایشهای شباهنگی هستند.
انواع رنگهای پودری، جوهری، روغنی، آبکی، شیمیائی و منجمد در کناری دیگر در قوطیهای مختلف با انواع نمونههای آزمایش شده در کنارشان دیده میشود.
وسائل کار، تمام وسائلی غیر اتوماتیک هستند. قلمموهای گوناگون با نرمشهای گوناگون، پیمانهها، محلولهای مختلف و بومهائی با جنسیتهای گوناگون از کاغذ معمولی عمل آورده شده گرفته تا پارچههائی با تار و پودهای متفاوت، نمونههای آزمایشات حرکت قلمموی آغشته به رنگهای گوناگون بر بومهای گوناگون.
گاه شباهنگی ماهها امکانات مصالح و وسائلش را میآزماید بدون آنکه اثری را بوجود آورد. روی دیوار انواع یادداشتها و نمونه نتایج کار همردیف شدهاند و طبق برنامه دست بکار میشود و اکنون آخرین تجربههاست که شروع میشوند. تجربههای هنری.
تابلو به تابلو و اثر به اثر نتیجه تجربیات رنگی را در ارتباط با فرم و ترکیببندیهای خانوادههای رنگ میآزماید: چگونه دو رنگ خاکستری را باید کنار هم قرار داد که پرسپکتیوی فضائی ایجاد کنند و چگونه بلافاصله باید از رنگی زرد استفاده کرد تا هماهنگی آن با سایر رنگها در قالب فرمها کاملتر شود؛ با چه سرعت و در چه مسیری قلممو را بگرداند که رنگ بحساسیت یک ماشین از تیرگی به روشنائی آید. با چه مقدار نامحسوس، رنگ را پررنگ یا کمرنگ کند که بدون وقفه نگاه از رنگی به رنگ دیگر رود و تمام این اعمال را چگونه انجام دهد که رنگها شفافیت و زندگی خود را از دست ندهند، کدر نشوند و لکه برندارند و خطوط حدود، صاف، یکدست و کامل تمیز بمانند بدون آنکه بهظرافت و لطافت کلی فضای اثر لطمه بخورد؛ در چه لحظهای از نمناکی و یا نزدیک بخشکی رنگ، باید دوباره روی آن کارکرد و محلول دیگری را با آن ترکیب کرد و یا پودری را بر آن پاشید و دوباره دست بکار شد…
کار شباهنگی گاه بمانند ساختن سرامیک و کاشی و یا شیشهگری میماند که تجربه همراه با زبردستی مطلق باعث خلق رنگی تازه و اثری گیرا میشود. این نوع کار کردن است که اهمیت و ارزش یک خلاقیت واقعی را نشان میدهد، مرحلهای از حساسیت احساس و پختگی تجربه و مطالعه را یکجا جمع دارد و میلیمترهای اثر طی اتفاق و تصادف بوجود نمیآید.
این نوع کار کردن خاطره زحمت و رنج استادان قدیمی را زنده میکند و نمایشگر عصری تکنیکی و علمی است که هنرمند، یعنی جلال شباهنگی در آن زندگی میکند.
4
این سومین نمایشگاه نقاشیهای جلال شباهنگی است. اولی پنج سال پیش در تالار ایران (قندریز) و دومی سه سال قبل در نگارخانه زروان برگزار شد. کارهائی بود که مقدمهای بر نمایشگاه کنونی بشمار میرفت. نمایشگاه سومی هم در کار است. همین فرمها، همین حجمها و همین رنگها را در حجمهای شیشهای و کریستال تجربه کرده است. نمایشگاه چهارمی هم در کار است همین نقاشیها با نتیجههای دیگری از تجربیات این نمایشگاه. نمایشگاه پنجمی هم در کار است. نمایشگاه ششمی هم در کار است. نمایشگاه هفتمی هم در کار است. هنرمندی در راه است.
مجلهی رودکی، شمارهی ۶۶، فروردین ۱۳۵۶