در سالهای اخیر با گسترش پژوهشهای جدیتری که دربارهی هنر ایران در فضای آکادمیک و در خارج آن انجام شده، فقدان منابع پایه و آرشیویْ هرچه بیشتر خود را نمایان کرده است. بخش زیادی از پژوهشهایی که به خصوص در حوزهی تجسمی در ایران انجام میشوند میل به این دارند که وزن تئوریک مفرط – یا دستکم نامتناسبی- پیدا کنند؛ اگرچه دلایل این گرایش متعدد است، اما بخشی از آن بیتردید به کمبود منابع و بحثهای تاریخی دربارهی هنر ایران برمیگردد.
این کمبود نهتنها موجب شده که بخش زیادی از نوشتههای حوزهی هنرهای تجسمی در ایران به مقدمهنویسی روی تئوریهایی که مشخص نیست دقیقاً چه کاربردی برای ما دارند تقلیل پیدا کند، بلکه بخش زیادی از این نوشتهها به دلیل ناآشنایی با تاریخ و مسائل هنر ایران (که نتیجهی فقدان آرشیو است) در همان تحلیلها و تفاسیر اندک نیز دچار ایرادات جدی باشند. در واقع تئوریپردازی در هنر ایران نیز از کمبود منابعِ پایه آسیب خورده است.
از همین رو، پژوهش در اسناد و انتشار آنها و آرشیوسازی برای هنر ایران، اهمیتی حیاتی دارد و حتی میتوان مدعی شد در نقطهای هستیم که بدون چنین تلاشهای پژوهشگرانهای، نوشتن دربارهی هنر ایرانی در بنبستِ دشواری گرفتار خواهد شد و چیزی جز تکرار دانستههای اندک و تئوریپردازیهای پا در هوا از آن بیرون نخواهد آمد.
در چند سال اخیر خوشبختانه پژوهش در اسناد هنر و انتشار آنها جدیتر گرفته شده است. چندین کتاب مهم در اینباره به بازار آمدهاند. کتابِ «جستارهایی در تاریخ هنر» نوشتهی «محمدحسن حامدی» یکی از این آثار در زمینهی هنرهای تجسمی است. حامدی که پیش از این روی مجموعهی ۷ جلدی «برگهای پژوهش» دربارهی هنرمندان معاصر ایران کار کرده بود. در این کتاب گزیدهای از مدارک و اسناد و نامهها و مصاحبههای دیده نشده یا کمتر دیده شده دربارهی هنر معاصر ایران را به چاپ سپرده است.
کتاب مجموعهی متنوعی از مباحث را ارائه میکند که هر کدامشان به تنهایی اهمیت بالایی در تاریخ هنر دارند. کتاب علیرغم پراکندگیِ البته دلپذیرش، تمرکز بیشتری روی چند دههی پس از مشروطه دارد. مدارک و موضوعات آنْ از اسناد دولتی مربوط به هنرهای تجسمی تا پرداختن به هنرمندان ناشناخته را شامل میشود. در کنار این مطالب، تصاویر بسیار زیادی چاپ شده که تعداد قابل توجهی از آنها فقط در همین کتاب یافت میشوند. برای نمونه بخش کوتاهی از کتاب که تکهای از مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی دوم (۱۲۸۹ شمسی) دربارهی تاسیس مدرسهی صنایع مستظرفه است را میخوانیم:
از متن کتاب:
«حاج شیخ علی: بنده در اصلِ این گونه تأسیسات امروزه مخالفم و آنروز هم که آن دو هزار تومان و دو هزار زرع زمین را خواستند و تصویب شد، بنده عقیده نداشتم. خوب است اول ما یک نظری به حال حالیهی خودمان بکنیم آن وقت در صدد این گونه تأسیسات برآییم. این تأسیسات را نمیگویم بد است؛ خیلی خوب است مثلا اگر الان شروع بکنیم به ساختن راهآهن و کشتیهای جنگی بهتر این کارهاست ولی در این موقع که دستتنگ هستیم و مالیه کم است مدرسه نقاشی بسازیم.
بنده که خیلی خجالت میکشم. بنده خودم بیربط از علم نقاشی نیستم. پردهی دو کرور و سه کرور را هم اگر اینجا ندیده باشم در سایر جاها دیدهام اما این ربطی به امروز و حال حالیهی ما ندارد. صریح عرض میکنم که در صورتی که قشون ما در فلانجا برای مواجب در تلگرافخانه متحصن میشوند. تأسیس مدرسهس نقاشی را صلاح نمیدانم و کلیه با این گونه تأسیسات مخالف هستم و عقیده ندارم و یک دینار هم تصویب نخواهم کرد. حالا آقایان دیگر مختارند.