آسمانِ صافِ شب برای ناظرین معمولی پیامی ندارد؛ اما گروهی دیگر دیده در گرو کوچکترین تغییرات آن دارند. البته مقصودمان نظارههای شاعرانه یا مکاشفات منجمانه نیست. حتی مرادمان زارعینی که امید به ابری شدن آسمان بستهاند نیست. درست بهعکس منظورمان باغداران و یخچالیانی است که در بسیاری شهرها از صافیِ آسمانِ شب بهرهای داشتند. اما چرا آسمان بیابر؟
درجهی حرارت روزانه در فلات ایران بسیار متغیر است. خصوصا در فصل تابستان، دمای هوا روزها بسیار بالاست و شبها ناگهان چند ده درجه کاهش مییابد. یکی از علل مهم این اختلاف، فقدان ابر است. در نبود ابر، روزها، تابش آفتاب بیحاجب به زمین میرسد و شبها همین تشعشات بی هیچ مانعی خارج میشود و ایبسا دمای سطح زمین تا نقطهی انجماد پایین برود؛ اتفاقی که در نواحی مرطوب و ابری نمیافتد. اختلافِ درجهی حرارت روزانه در مناطق بیابانی که معمولا اسباب زحمت گیاه و آدمی است، در مواردی به زندگی در این ناحیه طعم و رنگی کمنظیر بخشیده.
اختلاف حرارت در پرورش برخی میوهها تا رسیدن و پختن کامل مؤثر است؛ از جمله انگور و انار. دانههای رسیدهی انگور طعم خوشایندی دارند؛ هر کدام را که در دهان میگذاریم احساسی از شیرینی و طراوت1 دهان را فرامیگیرد. شیرینی آن از قند و تازگیاش از اسید است. تعادل قند و اسید انگوری مطبوع میسازد. اجتماع قند بر اثر فتوسنتز با بیشینهی درجهی حرارت و ایجاد اسید بر اثر افت درجهی حرارت تا سردترین میزان روی میدهد. آفتاب که غروب میکند، اگر درجهی حرارت روز در شب ادامه یابد، سوختوساز گیاه متوقف نمیشود. لذا میوهها پیشرس شده و حتی میپلاسد؛ بیآنکه طعمشان بر اثر توازن قند و اسید به کمال رسد و رنگشان به خوبی میوههای بالغ شود. بیعلت نیست که باغداران، آگاهانه یا ناخودآگاه، طعم میوه را از اثر آفتاب و رنگ میوه را از اثر ماه میدانستند2 و این احتمالاً به آسمان بیابر شب یا به قول قدما «برودت ماه» اشاره دارد که رسیدن میوه را تا وقت مقتضیاش به تعویق و تدریج میاندازد.
ای تو رنگ عافیت، زیراکه ماه از خاصیت/ سنگها را لعل سازد، میوه را رنگین کند
(مولانا)
عمر خیام زیر آسمان صاف و لاجوردی نیشابور، روزهای بسیاری صرف بستن زیج کرد؛ شبهای بسیاری از سلخ به غرّه رفتن ماه را تماشا کرد؛ و در بسیاری ابیاتش بادهای خوشطعم و رنگ را ستود که انگورش در چنین اقلیمی کمال یافته بود.
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ/ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی/ از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ
(خیام)
پانوشت:
- refreshing
۲.چونان که لون و طعم ثمر ماه و آفتاب (انوری)