گرافیک تبلیغاتی.. گرافیک فرهنگی بحثی است که بسیار این طرف و آن طرف شنیده میشود. عده ای ارزش کار گرافیک را تنها در فعالیتهای بخش فرهنگی میدانند. عدهای هم با صدای ضعیفی یادآور میشوند که گرافیک تبلیغاتی هم ممکن است ارزشمند باشد. آیا واقعا این دو حیطه کار متفاوت هستند؟ و آیا یکی بر دیگری رجحان دارد؟ اصلا این گروه بندی از کجا ناشی میشود؟ آیا در کشورهای دیگر نیز چنین بحثهایی مطرح است؟ در کشور ما به این دو اصطلاح بسیار برمیخوریم: گرافیک فرهنگی و گرافیک تبلیغاتی.
گرافیک به اصطلاح فرهنگی به ظاهر سلطان تولیدات گرافیک است. گرافیک به اصطلاح تبلیغاتی تحقیر شده و سایۀ بیارزش گرافیک فرهنگی است. این تحقیر مرا به یاد سینما میاندازد. اغلب سینماگران روشنفکر سینمای تجاری را تحقیر میکنند. هر چند این تحقیر برای فیلمهایی به کار می رود که ۹۹ درصد سینماها را در اختیار دارند. اصلا سالن سینمایی وجود میداشت که هر چند یکبار فیلمهای روشنفکرانه نمایش دهد؟ و این سوال در عالم گرافیک نیز مطرح است. آیا در صورت عدو وجود تبلیغات و اطلاع رسانی گرافیک توان زنده ماندن داشت؟
آنچه در این شماره در حوزهی گرافیک تبلیغاتی میخوانیم:
«تبلیغات؛ پیام با مسئلهی قیمت سروکار دارد» به قلم مایکل جانسن و برگردان علی عامریمهابادی
«آیا دیزاین همان تبلیغات است؟» به قلم کوئنتین نیوآرک و برگردان فاطمه کاوندی
«تکرار در گرافیک؛ معضل روز گروندهاگ» به قلم مایکل جانسن و برگردان حمیدرضا کرمی
«بیان مبتنی بر تصویر در گرافیک دیزاین و تبلیغات» به قلم کیانوش غریبپور
برای دریافت این شماره روی گزینهی مطالعه در طاقچه کلیک کنید.