بخشی از مقاله:
برخی فکر میکنند که دوربین روح آنها را میرباید. در مورد مکانها به گمان من این حالت کاملا برعکس است. هرچه مکانها بیشتر به تصویر درآیند (یا طراحی و یا نقاشی شوند)؛ روح بیشتری به خود میگیرند. طی سالها به مکانهای زیادی رفتهام که ستایش تصویری، به آنها قداست بخشیده است. گرند تیتون ، پلوستون، گرند کنیون و همینطور آبشارهای نیاگارا، کاتر سکیل و یوسمیتی اولین جاذبههای دیدنی بودند. روزهای خوشی را در «دث ولی» و «مانیومنت ولی» گذراندم. باچشمان نوازشگر هزاران هنرمند و عکاس، این مکانها به آنچنان درخشندگی نابی رسیدهاند که از حضور عادیشان بسیار فراتر میروند. آنها بدل به یک “ایده” شدهاند. پوینت لوبوس با دهها چشمانداز معروفاش، مقدسترین این مکانها برای عکاسان منظره نسل من است. بیشتر اوقات فکر میکنم که چرا بعضی از مکانها بیشتر از بقیه مرا جذب میکنند و چرا عکسهایم و کارهای دیگر هنرمندان اینگونهاند که هستند.
کهنالگوهایی که در ذهن من نقش بستهاند، سرآغاز کندوکاوی گشت که در نهایت و به ناچار من را به جزایر بریتانیا و ایتالیا برد. کتاب فوقالعاده «در جستجوی مناظر خوشنما»ی ملکوم اندروز، منبع الهامی شد تا مرا به دیدن مکانهایی در لیک استریکت و شمال و جنوب ولز ببرد. این مکانها بارها و بارها به تصویر درآمده بودند. نخستین پایگاه توماس وست در نزدیکی دریاچه «ویندرمیر» معادل قرن هجدهمی پوینت لوبوس بود. آنجا بهترین مکان (یا نقطه منظرهپردازی) بود که در کتاب راهنمایی وست درباره دریاچهها به آن اشاره میشد. در «خانههای ییلاقی» هشتضلعی مینشستند و از میان پنجرههای بزرگ، مشهورترین مناظر دریاچههای انگلیس را نقاشی، و یا به کمک شیشه کلود طراحی میکردند و بدین طریق از آن مناظر لذت میبردند.
امروز آنجا تبدیل به یک ویرانه بینامونشان شده است. تصادفا به طرحهای یکی از قدیمیترین کتابهای راهنما برخوردم . امروز این سه چشمانداز معروف پشت درختهای کهنسالی که در طول این قرنها سربلند کردهاند، پنهان شدهاند. با این حال امروز ایستادن در مکانی که برای اولینبار ایده «مناظر خوشنما» شکل گرفت، بسیار هیجانانگیز است. صومعه «تینترن» ویرانه دیگری بود که از جمله مشهورترین «مناظر خوشنما» به شمار میآمد و یافتن آن خیلی آسانتر بود. این مکان که در نزدیکی رودخانه وای در جنوب ولز قرار داشت، یکی از پربینندهترین مکانهای بریتانیای کبیر است. این مکان از زمان انتشار کتاب «راهنمای مشاهداتی درباره رودخانه وای» نوشته ویلیام گیلپین(۱۸۷۲) اینگونه بوده است. در این بنای شکوهمند سعی کردم که دقیقا از همان نقطهای بنگرم که جان هرشل طراحیهایش را در سال ۱۸۲۹ به کمک «اتاق روشن» ترسیم کرده بود. سالها پیش برای حفظ بنا، پیچکها و تمشکهای جنگلیای که سنگهای قدیمی دیوارها را نرم و لطیف کرده بودند و به آن فضا حالتی عاشقانه و خیالی میدادند را از میان بردهاند. خود ویرانه تقریبا به همان حالت باقی مانده است. پایه ستونی که هرشل احتمالا هنگام طراحی روی آن مینشسته است، هنوز آنجا است و مرا به سوی خود میخواند تا روی آن بنشینم و طرح خودم را از صحنه ترسیم کنم.
در اوایل قرن نوزدهم تور بزرگ قارهای با محوریت ایتالیا سرگرمی رایج اشراف بریتانیایی بود. این تور شکل رایج بسط سفر به «مناظر خوشنما» بود. در سال ۱۸۳۳ بود که هنری فاکس تالبوت در ماهعسلاش طراحیهای معروف اما ناشیانه خود از سواحل دریاچه کومو را به کمک «اتاق روشن» ترسیم کرد. گفته میشود که ایده اختراع عکاسی برای اولینبار آنجا به سراغ تالبوت آمد و این نتیجه یأس و ناامیدی او در ثبت آن چشماندازها از راه طراحی بود. دو تا از این طراحیها از پلههای ورودی ویلا ملتزی در بلاژو است که هر کدام با زاویهای اندک متفاوت ترسیم شده است. وقتی این اواخر به آنجا رفتم به جز حوض نیلوفری که به آنجا اضافه شده بود، صحنهها تقریبا دستنخورده باقی مانده بودند. به گونهای حس کردم که اگر تالبوت زمان بیشتری در اختیار داشت و یا استعداد بیشتری در طراحی میداشت، میتوانست فاصله بین دو تصویرش را با پانوراما کامل کند. امروز بعد از ۱۶۳ سال من قادرم از اختراع بزرگ او استفاده کنم و به رؤیای ثبت تصویر ناپایدار تحقق بخشم، با این کار شاید من هم توانسته باشم به سهم خود اندکی به روح این بنای بینظیر بیفزایم. (جان فال ۱۹۹۷)
جنبش «مناظر خوشنما» در بریتانیا که در دهه ۱۷۹۰ به اوج خود رسید، حامل فلسفهای بود که بر قوانین نمایش طبیعت و نیز تجربه آن حاکم بود. دو نظریهپرداز این جنبش، یوویدل پرایس و ویلیام گیلپین، آنچه یک مکان معین را به یک «منظره خوشنما» تبدیل میکند چنین تعریف کردند: کیفیتی که بیانگر خاصی از زیبایی است و وجود آن در تصویر مطلوب است. نقاشان بریتانیایی «مناظر خوشنما» مثل فرانسیس تاون، جان سل گاتمن و جی. ام. دابلیو ترنر (در دوران اولیه کارش) بهشدت تحتتأثیر نقاشان باروک قرن هفدهم مثل کلود لورن و نیکولا پوسن بودند.
.
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «جان فال»