58
یوزف بویس، یا آخرین پرولتر / تی ئری دِدُوو / ترجمه: مهدی نصرالهزاده
میلتون بهشت گمشده را به همان دلیلی تولید کرد که یک کرم ابریشم ابریشم تولید میکند. این فعالیتی برخاسته از
طبیعت او بود.
کارل مارکس، سرمایه، کتاب چهارم
.
حرف زدن دربارهی جانمایهی نوشتهی دِدُوو مثل لو دادن پایان یک قصه است. بنابراین، در این یادداشت کوتاه از
این کار صرفنظر میکنیم و فقط به خواننده یادآور میشویم قصهی این نوشته در نهایت حول مضمون مدرن و
پستمدرن، یا تاریخ و پساتاریخ، و جانبداری کنایی نویسنده از یک طرف میگردد. اما برخلاف این مضمون
غالب، آنچه بخش اعظم نوشته بدان اختصاص یافته، و در نهایت معلوم میشود حکم مقدمهچینی برای رسیدن به
آن نتیجهگیری نهایی را دارد، بحث دربارهی عاملیت استعارههای موجود در گفتمان اقتصادی، یا بهطور دقیقتر
اکونومیستی، بهطور عام و اقتصاد سیاسی بهطور خاص، در فهم هنر و گفتار یوزف بویس بهمثابهی آخرین
پرولتر، یا آخرین مدرنیست، است. چنین است که در بخش اعظم این نوشته، تلاش میشود ربط وثیقی بین ایدهی
«خلاقیت» در نزد بویس و ایدهی «قدرت کار» در نزد مارکس برقرار شود و از این رهگذر، ضمن بررسی
پسزمینه و پیامدهای این رابطه، بر نقش استعارههای اقتصادی بهمثابهی نوعی زبان واسط یا میانجی بین
قلمروهای زیباییشناختی و اقتصادی تأکید گردد. در این بین، آنچه برای دِدُوو مهم است تناظری است که او بین
سرنوشت هنر و گفتار بویس و سرنوشت اقتصاد سیاسی مارکسی میبیندــ یا برقرار میکند؛ تناظری که راه را
برای اظهار نظر نهایی او دربارهی نسبت مدرنیته و پستمدرنیته هموار میسازد. اما آنچه احتمالاً میتواند برای
خوانندهای دیگر مهمتر باشد، توجه به سیطرهی قدیم استعارههای اقتصادی در فهم همهچیز، از جمله فهم هنر و فهم
نسبت امر مدرن با امر پستمدرن، و نهایتاً، در مورد خاصّ ارزش هنری، امکان ترجمهی ایدهی کمابیش
معصومانهی «درک و تحسین زیباییشناختی» در قالب واژگان زمخت اقتصاد (سیاسی) است.