57
یادداشتهایی دربارهی فضای گالری / برایان اُ دوهرتی / کتایون یوسفی
یکی از صحنههای معمول در فیلمهای علمیـ خیالی، تصویر دور شدن یک فضاپیما از زمین است که زمین را به مرور به شکل خط افق، توپ، پرتقال و در نهایت یک ستاره نشان میدهد. مقیاس که تغییر میکند، واکنشها هم به تدریج از خاص به عام تبدیل میشوند. نژاد، نماینده فردیت میشود و ما نماینده بیدستوپایی از نژاد؛ موجود دوپایی فانی یا مشتی از چنین موجوداتی که مثل نمد در هم تنیده و زیر پا افتادهاند. از بالا که آدمها را میبینی، همه خوبند؛ فاصله عمودی، دیدمان را سخاوتمندانه میکند. اما بهنظر نمیرسد که نسبت افقی با چیزها حسننیت مشابهی داشته باشد. اشکالی از دوردست ممکن است در حرکت به سوی ما باشند و ما نیز با تشویش منتظر اصابت با آنها. زندگی افقی است؛ تسمه نقالهای است که ما را بهسوی افق با خود میکشاند. اما تاریخ، یا همان دید از درونِ فضاپیما، متفاوت است. با تغییر مقیاس، لایههای زمان روی هم انبار میشوند و ما برای اصلاح و جاندادن به گذشته، آنها را از خلال نقطهنظرهایی بخصوص تماشا میکنیم.