37
کلاغها: فرجام / ماساهیسا فوکاسه / غزل ثمین
در ایستگاه یودسورو سوار بر قطار سریع السیری شدم كه از اوئنو عازم آئموری بود. كولهپشتیام كه پر از لباس زیر و فیلم بود و فلاسك نوشیدنیام را هم زیر بالشم گذاشته بودم. درست همان موقعی بود که زندگی خانوادگیام پس از ده سال از هم پاشیده بود. تصمیم گرفتم حالا كه بدون سرپناه مانده بودم و زندگی سختی داشتم توكیو را ترك كنم...