28
چشماندازی به سوی بینهایت / رزماری هیگن، رِینر هیگن / سارا زندوکیلی
این جستار که برگرفته از کتاب «نقاشیهای بزرگ چه میگویند، بررسی 100 شاهکار نقاشی همراه با جزئیات» (2005) است، دربارهی نقاشیهای کاسپار دیوید فردریش است. نگارندگان پس از مروری اجمالی بر زندگینامهی هنرمند، دربارهی سیر خلق آثارش و مضامین ویژهی آنها صحبت میکند. در سرتاسر متن برای تحلیل آثار فردریش، از نقل قولهایی از کارل گوستاو کاروس، منتقد هنری و دوست فردریش، استفاده شده است. آنان بازنماییِ عناصری از طبیعت که میراث گذشته و نمادهایی از تاریخ ملی آلمان بودند را از ویژگیهای اصلی و ویژهی آثار فردریش میدانند و تلاش میکنند رویکرد منحصر به فرد او برای استفاده از این عناصر را در نسبت با دیگر نقاشان معاصرش شرح دهند. نگارندگان سپس به صورت مشخص دربارهی منظرهنگاریهای فردریش و موقعیت و اهمیت ژانر منظرهنگاری در نقاشی اروپا در آغاز قرن نوزدهم سخن میگویند. به گمان آنها، فردریش منظره را برای بیان «اندیشهها و انگارهها» به کار میبرد و در آثار او مفاهیم «آرامش»، «فاصله» و «گذشته» از اهیمت زیادی برخوردار هستند. صخرههای گچیِ روگن (1818) و خودنگاره (1810) نمونههایی از آثار فردریش هستند که در این جستار مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. از متن:
کاسپار دیوید فریدریش به سال 1774، در شهر گرِیفسوالت، واقع در کرانه بالتیک متولد شد؛ در کنار این خلیج، جزیره روگن واقع شده است؛ جایی که فریدریش قدم زدن در آن را دوست داشت. او به هنگام ازدواجش در 1818 - که تا آن زمان در شهر درسدن زندگی میکرد- همسرش را نه تنها به دیدار شهر زادگاهش، بلکه به تماشای سراسر جزیره برد. شاید تابلوی نقاشی او از صخرههای گچی آن ناحیه، اندک زمانی بعد از ماه عسلشان خلق شده باشد. تاریخ دقیق آن مشخص نیست.