مارک روتکو Mark rothko
تا پانزده سال پیش تنها چند کار مارک روتکو را در این موزه و آن کتاب دیده بودم. آثار او که همیشه در میان نقاشیهای بسیار و آخرین سالنهای موزهها جای داشت هرگز مرا به خود جلب نکرده بود. شاید به خاطر آن که این نقاشیهای لخت و خالی با آن رنگهای عجیب به نظرم بیش از حد تزیینی و بیمحتوا و امریکایی میرسیدند. اصلاً از این هنر مدرن خوشم نمیآمد. مرا چه به نقاشی «میدانرنگ»؟ من نقاشی خوب را اثری میدانستم که منعکس کننده زندگی انسانها، اشیاء و فضاها باشد. در نقاشی چشمم دنبال خط و طراحی و موضوع و محتوای انسانی بود. اما این کارها هیچچیز نداشتند. بنابراین در حالی که به آنها نگاه میکردم فقط میتوانستم بگویم این یا آن رنگشان دوست دارم یا ندارم و با سرعت از کنارشان میگذشتم.
پانزده سال پیش وقتی در موزه هنرهای مدرن شهر پاریس برای اولینبار کتاب مجموعه آثار مارک روتکو را از روی میز کتابها برداشتم تا ورق بزنم هنوز هیچ علاقه خاصی به او نداشتم. اما تماشای این کتاب و دیدن سیر کارهایش تأثیر غریبی بر من گذاشت که هرگز فراموش نکردم. امروز چنین کتابی در برابر من است و این فرصت را دارم که همانطور کتاب را ورق بزنم و کارها را دوباره ببینم تا شاید بتوانم آن تأثیر وصفناپذیر را توصیف کنم.
در صفحات بعدیِ کتاب به نقاشیهای سوررئالیستی و اسطورههای مارک روتکو در سالهای 46-1940 میرسم. هنوز هم وقتی به این نقاشیها نگاه میکنم آنها را بیش از حد گیج و ناشیانه و نامفهوم مییابم. آشفتگی غریبی در این کارها دیده میشود. به نظرم میرسد نقاش اصلاً نمیداند چه میخواهد بکشد. اغلب آنها همان تقسیمبندیهای افقی و عمودی را نشان میدهند. سطوح و خطوط پراکنده، بخشهایی از اندام یا اجزاء صورت انسان را نشان میدهند. بیتردید نشانهها، نمادها، شکلهای غریب و بیگانهای که در این نقاشیها پخش شدهاند به موضوعها و اندیشههایی اشاره میکنند. به نظرم، هم به شدت گرفتار اندیشههای آگاهانه هستند و هم سعی دارند بسیار ناخودآگاه جلوه کنند.
برای دریافت مقاله روی گزینهی خرید کلیک کنید.
برای مطالعهی بیشتر پیرامون مارک روتکو اینجا کلیک کنید.
برای دیدن مقالات ثمیلا امیرابراهیمی اینجا کلیک کنید.