40
پنجرهی همسایه: یویین آگلو (2000 – 1932)
ما در دورانی هستیم که در آن چیزهای غریب و خارقالعاده، نشانة اصالت و ذکاوت در هنر است. ماتیو بارنی مجسمههایی از وازلین میسازد؛ گرگور اشنیدر خانه عجیبی با اتاقهای تودرتوی مخفی طراحی میکند؛ و اورلان روی بدنش جراحی زیبایی انجام میدهد (جراحان درخواست او جهت گذاشتن دُم را رد کردند). در دورانی که غرابت، ارزش است آگلو با شیوة زندگی و هنرش به راه متفاوتی رفت. او برخلاف دَمیِن هِرست، تریسی اِمین و بقیه نسل آرتیستهای جوان ساچی به ندرت مصاحبه میکرد. به مدت چهار دهه در خانه ـ استودیواش در جنوب لندن زندگی خشنی به سبک ادوار گذشته داشت. او به نوعی از نقاشی فیگوراتیو مکتب لندن دلبسته بود و تمام شهرتش را از پروسه کُند و پرتأنی خلق آثارش میگرفت. نقاشیهای او بر پایه اندازهگیریهای دقیق، اصلاحات پی در پی و تکنیکی استوار است که برخلاف شیوه هنرمندان معاصرش "نمایشی" نیست. او همچون دگا نقاشی را یک مهارت میدانست و دلبسته این کار بود. وقتی لوسین فروید از او خواست که برای کشیدن پرترهای برایش مدل شود نپذیرفت چون به نظرش این کار اتلاف وقت بود در حالی که میتوانست خودش در این مدت نقاشی کند.