43
پنجرهی ما: محمدحسین عماد (1336)
عماد هنرمندی خودآموخته است. او جایی در حاشیه نظام قدرت، گرمساختن ابزاروارههایی جادوییست، که هرچند نمیدانیم به چه کار میآیند، اما ما را متقاعد میکنند که در برابر شیئی با کاربردی فراموش شده قرار گرفتهایم که شاید بتوان رازش را از نو کشف کرد. اشیاء غریب او بازیگوشانه ما را دعوت میکنند آنها را به دست بگیریم، به شکمهای خالیشان تَقّکی بزنیم و بر تک تک سوراخ هایشان چشم بگذاریم و با احتیاط به تاریکی درونشان خیره شویم. عماد ساختههایش را بتونه و صیقل نمیزند. احجام او از روی عمد رَد دست هنرمند و اقلیم فرهنگی او را از خانه پدریاش در اراک تا آتلیه کوچکش در درکه تهران لو میدهند.
محمد حسین عماد با آنیش کاپور ـ هنرمند دیگری که در این شماره به او پرداخته شده است ـ تفاوت ها و شباهت های جالبی دارد؛ هردو فرم های انتزاعی مسحورکننده و غریبی می سازند و هردو نظرمان را به فضاهای تهی جلب میکنند. خاستگاه فرهنگی غیراروپایی هردو و خصوصیات انتزاعی کارشان جان میدهد برای ترک تازی کلیشههای شرقِ رازآلود و معنوی.
علی رغم این تشابهات ناگفته پیداست که سیاست متفاوت دو هنرمند به راه های کاملاً متفاوتی هم ختم شده است.