دربارهی آثار مارکو گریگوریان (1386 - 1304)
نقاشی نوین ایران- بهویژه از سال 1942م /1321ش- در بستر تأثیرپذیری از دستاوردها و رفتارهای هنری رایج در دنیای غرب، دستخوش تجربیات و تحولاتِ نوظهور و گوناگونی شد. از اینرو، رویکردی تحلیلی –تاریخی، به تنوع و اوج گرایشهای هنری آن دوران- بالاخص در سالهای پرشور و پرتپش دههای 40 و 50 خورشیدی ( مقارن با دهههای 60 و 70 میلادی)- میتواند بستر مناسبی باشد برای بررسی عمیقتر زمینهای که امروز به منزلۀ زیرساخت و زیربنای گرایشهای هنری مدرن در نقاشی معاصر ایران انگاشته میشود! زمینهسازان این جریان، چهرههای نام آشنایی هستند که هنر نوگرای ایران در عرصههای گوناگون- از تولید و خلق آثار هنری گرفته تا امر تربیت نسل جوانِ هنرمندان نوگرا و....- به نوعی وامدارِ تلاشهای ایشان است. هنرمندانی چون: جلیل ضیاءپور، محسن وزیری مقدم، هانیبال الخاص، مارکو گریگوریان و ...
نوشتهای که پیشرو دارید، برآن است که تا حدّ امکان از طریق بررسیِ تحلیلی روند فعالیتهای هنری و آثار مارکو گریگوریان و فراز و فرودهای عملکرد هنری وی، سهمی شاید مؤثر و مفید را در امر شناخت و قضاوت دوران زمینهسازی که به ظاهر پشتسر گذاشتهایم، به خود اختصاص دهد.
روش هنری اکسپرسیونیستی، همچنان محمل مناسبی بود تا او بتواند موضوعیترین اندیشه خویش را در عرصهی هنر، به تصویر کشد. مارکو گریگوریان به هنر جهانی فکر میکرد. برای او هنر جهان است و جهان هنری است که او به آن اعتراف میکند. پس در صدد آن است تا قالبهای مدرن را برای ارائه آن بیابد. او آثارش را به دو دسته تقسيم میکند: يكى كارهاى خاكى است كه دست انسان را روى خاك مطرح میكند. انسان براى استفاده از خاك، نقشها و خطوطى گوناگون بر روى زمين ايجاد میكند: خط میكشد، خطها را گود میكند و جوى بهوجود میآورد و به اين شكل از زمين بهرهبردارى میكند.
در تمام اين كارها، اثر دست بشر را در روى زمين میتوان ديد. ديگر، محصولاتى است كه با خاك نزديكى دارند و روحيه خاك در آنها ديده میشود. مانند نان كه به كاه و گندم بستگى دارد. در واقع اين نوعى رابطه بين كارهاى او و همچنين عناصر به كار گرفته شده است. او روزهای پرخاطره و پرمخاطرهاى را پشت سر گذاشته است. اما خاطره ايران و خاك ايران را تنها در آثارش با خود به اينسو و آنسو میبرد. دربارهی آثار مارکو گریگوریان میتوانید به مقاله «وسواس مارکو» هم مراجعه نمایید.