9
پنجرهی بسته: اُد نِردروم
این تصور پذیرش همگانی یافته است که هنرمند شخصی است که باید هنر مطلق (یا Art) تولید کند. روشنفکران ومنتقدان هم از هنرمند میخواهند «هنر» تولید کند وتنها تکلیفی که برای هنرمند تعیین میکنند این است که چیزی نو بیافریند و اگر هنرمندان به خواست آنها عمل کنند هر اثری باید سبکی جدید یا «ایسم» تازهایی عرضه کند.... مخاطبان پیشتاز از هرچیزی استقبال میکنند.
نمایندگان مشتاق آنهاـ اعم از مدیران موزهها، استادان مدارس هنر و تجار آثار هنری ـ بدون فوت وقت ـ به دایرکردن نمایشگاهها میپردازند و منتقدان همهی سوراخ و سنبههای آتلیهها را میجویند و آمادهاند که هنر آینده را نشان دهند و در کسب شهرت و اعتبار گوی سبقت را از دیگران بربایند. سنت هنر جدید همهی سنتهای دیگر را بیقدر ساخته است...همین علاقه به تغییر است که به تغییر شتابی جنونآسا داده است...
اما نردروم به Art جدید اهمیتی نداد.او خلاف جهت شنا کرد.خلاف هنر تمامیت خواه مدرن، خلاف هنر سهلالوصول و حاضرآماده، خلاف سرعت، علم و پیشرفت.به همین دلیل دنیای جدید اورا ندیده گرفت.اما ایمان و اعتقاد وعشق نقاشان واقعی عظیمترین موجهای تاریخ را درهم میشکنند. نودروم نمیخواست مدرن باشد.حتی نمیخواست پستمدرن باشد. او میخواست چیزی را که دوست دارد بکشد ـ به همین سادگی ـ و این دوست داشتن چقدر مسئلهی مهمیست. سالها در گوشهی آتلیهاش به دنبال حقیقتی گشت که دنیای پرسرعت و عجول مدرن و پستمدرن آن را گم کرده بود.