34
وقتی از دههی شصت حرف میزنیم، از چی حرف میزنیم؟ / شمیم مستقیمی
در دهه شصت دیوارها پر از اعلامیه شهادت بودند. «جوان ناکام» کلمهای بود که مرتب روی در و دیوار دیده میشد. فضای وهم و اندوه حجلههایی با نور قرمز با عکس جوانی که هنوز ریش و سبیلش در نیامده. جوان مستقیم به چشم تو نگاه میکرد. بی هیچ خندهای.
روی دیوارها پر از شعار بود. نوشته شده با اسپری. بیشتر به رنگ قرمز. تاکسیها نارنجی بودند. بعضی مغازهها پیشخوانی داشتند که تعدادی روزنامه روی آنها بود. لکه قرمز خون. روزنامه جمهوری اسلامی.
وضعیت قرمز. صدای آژیر. از سر کلاس درس بلند میشدیم و میدویدیم تا پناهگاه. دیکته میگفتند. یک کلمه، خط فاصله، کلمهای دیگر. خط فاصله با مداد قرمز...