40
وسیع بود و تنها و سر به زیر و سخت… / گفتوگوی لیلا پوربابک با نعیم حقیقی
دوشنبه نهم آبان ماه 1390. یک صبح پاییزی تمام عیار، کمی سرد، باآسمانی ابری بعد از 4 روز بارندگی مداوم در تهران، و برای من با رنگ وبویی دیگر، که قرار صحبتم بود با آقای نعیم حقیقی برادر ناصرحقیقی، عکاس بزرگ و متأسفانه فراموش شده.
باهیجان و کمی بیشتر، دلشوره، خودرا آماده پرسیدن سؤالات میکردم که برخلاف رسم مألوف همه مصاحبهها، اولین سؤال را او از من پرسید: «چه شد که بعد از این همه سال به فکرناصرافتادید؟» و من ازپیشنهاد آقای عالی راجع به اختصاص دادن پروندهای درمورد ناصرحقیقی گفتم و لطف خانم لیلی گلستان درپیگیری ماجرا وگرفتن شماره آقای نعیم حقیقی و تماس من و باقی قضایا...