7
واید، با صدای بلند / شهریار توکلی
یکهو درمیآمد که: «توکلی، یه کاری کردم میخِ میخ!»
و بعد مینشست و توضیح میداد که در این چندوقت که ناپدید بوده و اغلب نمیشد پیدایش کرد، چه کارها کرده... از سختیهای کار حرف میزد و از تمهیداتش، از کلکزدنها و راههای قانونی و غیرقانونی کلاه گذاشتن و راه پیدا کردن و نفوذ کردن. گرم و مؤکد و با حوصله تمام، داستانهایی را تعریف میکرد که در روایت معمولِ زبانِ من و تو، از حال میافتاد و یخ میکرد و میماسید. کاوه گلستان خاطرهساز بود...