هالهی دیجیتال و روایتهای شکسته / یادداشتی از سیامک دلزنده
هر عكس یا توالی مجموعهای از عكسها، نشانههایی را به نمایش میگذارد كه در پسزمینه خود روایتی را كامل میكنند. پس روایت عكاسانه با ارجاع به زمینهای بیرون از عكس شكل میگیرد. روایت عكاسانه همواره ناقص اما در عین حال روایتی است كه بدون عكس كامل نمیشود. ما نه تنها گذشته را با كمك عكسها به خاطر میآوریم كه آن را در شكل و قالب عكس میبینیم. عكسها مانند حافظه جانبی برای ما عمل میكنند. روایت یك آلبوم خانوادگی یا مجموعه عكسهای یك مسافرت، همواره یك روایت منحصر به فرد است كه بدون عكس قابل بیان نیست و در عین حال همیشه عنصری عاطفی مثل بو یا حس و حالِ لحظه در عكس غایب است. با بازخوانی عكس و افزودن حال و هوا و عطرها و بوها در قالب روایت زبانی، هر بار روایت عكاسانه كاملتر میشود. اما ضرورت این امر، دور هم نشستن و افزودن حسها و گفتارِ شخصی برای تكمیل روایت است. و این گونه بود كه در گذشتهای نه چندان دور آلبوم عكس شیئی ارزشمند نزد خانوادهها به شمار میرفت.
در فضای مجازی، حضور همزمان راوی و بیننده در كنار هم برای دیدن آلبوم عكس دیگر یك ضرورت نیست و در گام اول، همین امر از بارِ آیینی تماشای آلبوم عكس میكاهد. چشمها و ذهنهای ما دیگر با بمباران بی وقفه تصاویر در فضای مجازی با پسزمینهها و ژانرها آشنا هستند و عملاً زمینههای ارجاع نشانهها در عكسها برای بیشتر كاربرانِ فضای مجازی تعریف شده و تا حدی بدیهی است. توالی عكسها دلخواهتر و آزادتر است و روایت عكاسانه ظرفیت ویرایشی پیدا كرده است و در همان حالكه عكسها به تدریج جای خاطرهها را میگیرند، خاطرهها هم همراه با عكسها ویرایش میشوند.
بینندههای آلبومهای عكس، دیگر تنها مخاطبان آشنا نیستند. این عكسها به روی تودهای از مشتركین شبكههای اجتماعی مجازی گشودهاند. نیاز چندانی به معرفی دقیق شخصیتهای داستان نیست. آنها با برچسب نامهایشان و بعد پروندههایشان در فضای مجازی معرفی میشوند. به همان نسبت كه برچسبهای نامها بیشتر میشود، شخصیتپردازی تنزل مییابد و ما به تدریج عادت میكنیم كه به روایت بدون شخصیتپردازی خو كنیم. هر بیننده اتفاقی، به سادگی میتواند روایت خودش را از یك آلبوم غریبه به دست دهد. روایتها بینهایت میشوند و تقدس روایی از دست میرود.
روایت عكاسانه در فضای مجازی، متلاشی شده و ذرات آن در این فضا پراكنده است. هر نظرِ نوشته شده، چیزی به آن اضافه میكند و هر بینندهـخوانندهای بخشی از روایت را در خود میسازد و فقط گاهی، تأكید میكنم تنها گاهی وقتها با نوشتن دیدگاه خود به خرده روایت ما میافزاید. پس روایت عكاسانه در فضای دیجیتال، اساساً روایتی است ناقص؛ همانند بخشهای ناقص رمان اگر شبی از شبها ی زمستان مسافری، اثر ایتالو كالوینو. در این رمان راوی در هر فصل داستانی را آغاز میكند كه هر بار به دلیلی ناتمام باقی میماند و در آخر ما با رمانی برساخته از مجموعهای از داستانهای ناتمام رو به رو هستیم.
بر اساس نقد بودلر بر جامعه مدرن، انسانِ گرفتارِ شهر مدرن، انسانی پرسهزن است كه ناتوان از درك تغییراتِ سریعِ شهری كه در آن محاط شده، پیوسته چشماندازش را تغییر میدهد تا از بیمعنایی بگریزد. انسان عصر دیجیتال اما در برابر دستگاه رایانه خود مینشیند تا تصاویر از برابرش رژه روند. او تنها نظارهگر پرسهزدن عكسهاست و درد بیمعنایی را با وادادگی در برابر رژه تصاویر تحمل میكند تا همان انسان بودلری پرسهزن در مقابل ویترین مغازهها شود. دیگر نه هالهای بر گرد عكس میبینیم و نه پیرامون روایت. هالهای اگر كه هست، تنها بر گرد صفحه رایانه انسان عصر دیجیتال است. هالهای یكسان كه هر تصویری و تصوری را قاب میگیرد.
+ نوشته شده در شنبه 17 مهر 1389 ساعت 14:50 توسط سیامک دلزنده