امسال میتواند استثنائی باشد. سال فرهنگ است. سال هنر است، سالی است که مهمترین رویدادهای فرهنگی ما را دربرمیگیرد: افتتاح موزه خرمآباد که حاوی مجموعهای از برنزهای لرستان است، مرکز فرهنگی و هنری رضا عباسی که در آن آثاری از گنجینه هنر ایران از ما قبل تاریخ تا هخامنشی، اشکانی، ساسانی و دوره اسلامی به نمایش درآمده است و برای اولینبار در زیر سقفی در ایران مجموعهای از نقاشیهای زیبای مینیاتور ایران و خطاطیهای هنرمندان خطاطان گذشته ما در معرض تماشای خودمان قرار گرفته است. افتتاح موزه هنر معاصر ایران که بهصورت آرزوئی برای هنرمندان معاصر درآمده بود و موزه هنر معاصر کرمان که مکملی بر موزه تهران است. اولین جشنواره فرهنگ مردم که میخواهد حافظ سنتهای روبهویرانی جامعه ما باشد. نمایشگاه هنر آفریقا که نگاهی تازه بر هنری کهن و بومی است، به اضافهی برنامههای دیگری که در دست مطالعه است، چون نمایشگاه بیینال هنر گرافیک آسیا و نمایشگاه هنرهای تجسمی معاصر ایران، که به احتمال بسیار زیاد در سال آینده شاهد برگزاری آنها خواهیم بود.
در میان این رویدادها که هر یک میتوانست واقعه مهمی برای یکسال باشد، باید گفت ایجاد موزه هنر معاصر تهران، مهمترین است. هرچند که تقریباً ده سال دیر افتتاح میشود و شاید اگر به دنبال نمایشگاههای بیینال گذشته تهران بوجود میآمد، هنر معاصر ما را به راه دیگری میکشاند.
اما با این وجود این دیرکرد را چهره امروزی این موزه جبران کرده است، چهره امروزی بدین حجمی که این موزه نمیخواهد چون موزههای سنتی رفتاری موزهای داشته باشد و هنرمندان را با آثارشان برای همیشه بر دیوارهایش میخکوب کند و سالنهای خود را در چهارچوب نقاشی و مجسمهسازی بسته نگهدارد.
نگاه موزه هنر معاصر تهران، نگاهی رو به امروز و آینده است و نگاهی در جهت ارج نهادن به تجربهکنندگان اولیه. طبیعی است چنین نگاهی باید حسابشده و دقیق باشد که البته در اولین نمایشگاهها، آنچناکه باید سنجیده نیست. این خردهگیری را نباید با دیدی منفی نگریست، واقعبینانهتر آنست که امکانات را در نظر بگیریم. مسأله آنست که چه چیزی را آسانتر میتوان جمعآوری و عرضه کرد و چه چیزی را باید در برنامههای طولانیتر به تماشا گذاشت. شاید تعجبآور باشد که بدانیم تهیه مجموعهای از کارهای خوب فرنگیها، بسیار سهلتر از جمعآوردن کار هنرمندان داخلی است. چرا که آنان همیشه سازمانیافته و منظم هستند و اینان هریک درگوشهای و کناری و با نظرهای بسیار متفاوتی.
آنچه از ما در این موزه هست، مجموعه پوسترهای معاصر است که از بهترین نمایشهای موزه بشمار میآید. و بعد مجموعه نقاشیهای سقاخانه که به وسیله این موزه به صورت دوره خاصی از هنر معاصر تثبیت شد و به تاریخ هنر راه یافت و دیگر نمایشگاهی هنرمندان پیشرو معاصر ما که آشکارا کمبودهائی دارد. و همچنین بررسی منتخبی از معماری دوره رضاشاه کبیر که یادآوری هوشمندانهایست به معماران امروزی. در مقابل چند مجموعه نیز از هنر آمریکا و اروپا عرضه شده که هر چند آشنا، اما باز دیدنی است. نکته مهم در این نمایشگاهها به عقیده ما نمایش آثار «گرافیک، عکاسی، معماری، سینما و هنرهای نمایشی» در «فضای موزه» است که دید امروزی این موزه را نشان میدهد و میخواهد این محیط را مرکز بررسی فعالیت و عرضه تمام رویدادهای هنری و فرهنگی کند.
طبیعی است در مقابل چنین برنامهای [یک کلمهی ناخوانا] همیشه میتوان انواع پیشنهادها، یادآوریها و یا ایرادها را مطرح کرد، نحوه انتخاب نمایشگاهها را مورد تردید قرار داد، جای آثار را عوض کرد و تقدم و تأخرهائی را قائل شد. اما واقعیت آنست که خود پیشنهاددهنده نیز در عمل دچار محدودیتهای گوناگونی خواهد شد که به احتمال گریبانگیر مسئولین موزه نیز شده است. این نوع قضاوت که عادتی [یک کلمهی ناخوانا] قدیمی، نه فقط نتیجهی درستی به دست نمیدهد، بلکه همیشه موجب پیشداوریهای بدبینانهای در جمع بینندگان و در طرف گردانندگان میشود که چه بسا یکسوگرائی دو طرف را نتیجه دهد و کار را به آلودگی فضا بکشاند. برنامههای بعدی موزه کمکم شکل کار آنرا مشخص میکند و معیارهایی را که [یک کلمهی ناخوانا] برای قضاوت میخواهیم بدست میدهد. گامهای نخستین این برنامهها حرکتی امیدبخش را نوید میدهد.