72
نقاشی معاصر شیراز / آرش صداقتکیش
تیرازیس یا شیرازیس را شاید باید اولین عنوانی دانست که در کاوشهای باستانی به شیراز نسبت دادهاند. شهری که در فراز و نشیبهای تاریخ القاب گوناگون را به خود دیده؛ همچون دارالحکومه، در زمانی که مرکز حکومتی پراهمیتترین بخش جنوب ایران بود و یا به دلیل کتابخانهها و مراکز علمیاش دارالعلم، و بعدها که صوفیان آن را محل مناسب زندگی خود دیدند شیراز را برجالاولیا نامیدند. شیراز شهری است که از دوران ساسانی و زمانهی شاه طهماسب تا عصر ناصری و پهلوی را پشت سر گذاشته و در تمام این زمانها برای مکاتب و هنرهایش بازارهای جهانی داشته. در این راه طولانی هنرمندان زیادی هنرشان را به کمال رساندهاند و در دورههایی همچون قاجار هم رو به افول گذاشته اما شیراز همیشه سعی کرده دوباره به روند خلق خود بازگردد. مقالهی «نقاشی معاصر شیراز» نوشتهی آرش صداقتکیش با شرح این تاریخ، و سپس بررسی هنرمندان دهههای 40 تا 90 قصد دارد چگونگی این افت و خیزها در نقاشی دوران جدید را توصیف کند. سؤال اصلی اینجاست که آیا شیراز امروزه با توجه به تاریخی که پشت سر گذاشته میتواند به دورهی اوج خود برگردد؟ و یا همچون سایر شهرها میخواهد به هنر پایتخت نزدیک شود؟ از متن:
نوشتهی پیش رو، جدای بخش تاریخی آن، به دلیل پرداختن به فضای نقاشی شیراز و شکلگیری آن بیشتر متمرکز بر بازهی زمانی دههی اول تا دههی 70 شمسی است. و تمرکز آن بر نقاشی و طراحی است و بجز اشارههایی کوتاه به ارتباط با اهالی ادبیات امکان پرداختن به دیگر هنرها نبود. از نیمهی دوم دههی 70 تا انتهای 80 متن خلاصهتر و کمابیش محدود به موارد و اتفاقات مؤثر بر تغییر فضای نقاشی است. خوشبختانه در دههی 90 فضای نقاشی و به شکل کلی فضای هنر تجسمی شیراز تا حدی گسترده شده که حتی مرور رخدادها و هنرمندان این چند سال محتاج مقالهای جداگانه است. در مورد این سالها ناگزیر به نقد وضعیت و چند پیشنهاد اکتفا کردم...