66
نقاشی انتزاعی: سنتها، الگوها، انگارهها
دو مطلب آغازین این بخش هر دو جزو اولین مطالب نظری با اهمیتی هستند که در مورد نقاشی انتزاعی نوشته شدهاست. مقالهی شاپیرو که به نوعی در گفتگو با مطلب بار نوشته شده است، از این نظر نیز حائز اهمیت است که در مقابل روایت گرینبرگی از مدرنیسم که بعدها دست بالا را پیدا کرد و کموبیش مترادف با این اصطلاح شد، حاوی روایت بدیلی است که امکانهای متفاوتی را میگشاید و نقاط تأکید متفاوتی دارد که میتوان ــ در قالب نوعی تخیل تاریخی ــ تصور کرد که اگر به جای الگوی گرینبرگ مینشست چه بسا تفاوتهای مهمی در تاریخ مدرنیسم و واکنشهای بعدی به آن همراه میآورد.
دو مطلب بعدی مطالبی تاریخیترند. در این میان، مطلب سوم به واسطهی تمرکز بر سنت ساختگرایانهـ ماتریالیستیِ هنر انتزاعی، فرصتی برای ایجاد آشنایی و برانگیختن اشتیاق بیشتر نسبت به ایدهها و چهرههایی است که ــ جز مالهویچ و موندریان ــ در تاریخهنرهای مرسوم بیشتر به عنوان جریانهایی فرعی و کماهمیت تلقی میشوند.
متن لوسی لیپارد مقالهای است متمرکز بر آنچه بیشتر به عنوان نقاشی «تکرنگ» شناخته میشود، که چنانکه لیپارد در آخر متن اشاره میکند، در غالب موارد به جای آنکه حرکتی اعتراضی یا نوعی ژست «ضدهنر» باشد، ما را به دیدن بیشتر و حساسیت بیشتر نسبت به دستمایهی ظاهراً اندکی که پیش رویمان در تصویر میبینیم فرامیخواند. در نهایت، دو مقالهی آخر متنهای جدیدتری هستند که با رویکردی نظریتر به مسائل نقاشی انتزاعی میپردازند.