40
عکاسی و واقعیت: نظریهی کلاسیک و پس از آن
از ابتدای پدید آمدن عكاسی، سرنوشت تصویر فتوگرافیك، در تمایز از سایر تصاویر دستساز سنتی، با مفهوم واقعیت یا امر واقعی گره خورد. بدین ترتیب سنتی از اندیشدن به عكاسی شكل گرفت كه یا آن را به خاطر گرتهبرداری صرف از واقعیت بیاهمیت تلقی میكرد، و یا پتانسیلهای خاص آن برای بازنمایی یا نمایش ابعاد مغفول ماندهای از واقعیت را میستود. بنابراین میتوان گفت كه مفهوم واقعیت در كانون نظریه كلاسیك عكاسی جای داشت. در این شماره تصمیم گرفتهایم با ارائه متون چاپ نشدهای از برخی از این نظریهپردازان، بحث نسبت میان تصویر عكاسی و واقعیت را مورد بازنگری قرار دهیم؛ بحثی كه در دهههای اخیر تحت تأثیر تحولات نظری این حوزه و از جمله جنجالهای پیرامون عكاسی دیجیتال بیشتر به سمت زیر سؤال بردن این نسبت میل كرده است.
مقاله نخست متنی است كه سانتاگ در آن در قالب پاسخ به چند پرسش كلی برخی از سرفصلهای كتاب درباره عكاسی خود را به شكل موجز شرح و بسط میدهد. متن دوم گفتوگویی با جان برگر و ژان مورِ عكاس است درباره یكی از نمایشگاههایی كه در مشاركت با یكدیگر برگزار كردند و در آنها عكسهای مور در كنار نوشتههای برگر ارائه میشد. قرائت این گفتوگو از نظر طرح بحث زمینهمندسازی عكسها، نسبتهای ممكن میان مدیوم تصویر عكاسی و متن، و گشایش امكان اندیشیدن به الگوهای تازهای از برگزاری نمایشگاه میتواند بسیار مغتنم باشد. متن سوم نوشته كوتاهی است كه برخی از ایدههای والتر بنیامین و كل سنت ماركسیستی در مورد عكاسی را بهخوبی شرح میدهد. اما متن جان تَگ و سارا كِمبِر از نمونه تحولاتی هستند كه از پسِ چهرههای سرمشقگذار نظریه عكاسی چون سانتاگ، بنیامین، بارت، و تا حدودی جان برگر، در مفهوم واقعیت و واقعنمایی پدید آمدهاند (و از این نظر میتوانند نمونه آن نوعی «تاریخ هنر جدید»ی فرض شوند كه در شمارههای گذشته به آن پرداختیم). متن تگ به طور خاص از این نظر روشنگر است كه دقت در آن به ما نشان میدهد كه چگونه دیدگاههای متفكری چون فوكو به منشاء تحولاتی در نظریه عكاسی تبدیل شده و به متون دست دومی از قبیل این متن انجامیده است.